همایش همدان شناسی درهگمتانه
یکم تا هفتم شهریور ماه امسال همزمان بود باهفته فرهنگی همدان این هفته با روز پزشک آغاز شد و برنامههای گوناگون و رویدادهای فرهنگی مهمی را در بر داشت که چهره استان را دیگرگون کرده بود. جشن ثبت لالجین به عنوان شهرجهانی سفال با حضور مقامهای ارشد سازمان میراث فرهنگی کشور و میهمانان داخلی و خارجی، حضور مریم زندی عکاس برجسته کشور در همدان همراه با برگزاری مستر کلاس پیشرفته عکاسی که علاقمندان و عکاسان زیادی را از استانهای مختلف به همدان کشانده بود از جمله این برنامهها بود. اما یکی از برنامههای فرهنگی این هفته برگزاری «همایش همدان شناسی» بود که به همت تشکلهای حوزه میراث فرهنگی و گردشگری همدان با همکاری اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان در سالن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همدان برگزار شد. این همایش روز جمعه با حضور دکتر پرویز اذکایی، دکتر محمد بقایی ماکان، دکتر بهمن نامور مطلق و ایرانشناسان مورخان همدانی برگزار شد. در این برنامه همچنین از کتابهای «مادستان گفتارهای همدان شناسی» اثر حسین زندی، رمان «یارم همدانی و.....» اثر محمد حسن شهیدی و «قصر نه پنجره» آرزو شاطاهری رونمایی شد.
در ابتدای این مراسم راهله خاکباز دبیر اجرایی همایش و مدیر عامل انجمن پویشگران سفر پاک گفت: مردم نقش بسیار موثری در حفظ فرهنگ و میراث کشور ما دارند. در همین راستا انجمن پویشگران سفر پاک با همکاری اداره کل میراثفرهنگی تلاش کرد در این مسیر حرکت کند و سعی کردیم همدان را از نگاهی دیگر بشناسیم و معرفی کنیم.
نصرالله آژنگ نویسنده و همدان شناس در این همایش با اشاره به آثار خود گفت: : در خصوص همدان شناسی از سال 1330 با مشفق در نشریات کار میکردم برای شناخت همدان تلاش کردم، در شماره 23 مجله فرهنگ همدان بیشتر محلهها و کوچهها را معرفی کردهام، همدان در دوره حکومت قاجاریه، واژههای مهجور در همدان،زندگینامهاولین شهردار همدان را در کتاب دانستنیهای ایران منتشر کردهام و به سابقه همدان و بازیهای همدان، غذاها، مطبخ و ابزار خوراکپزی در نشریات مختلف پرداختهام.
آژنگ ادامه داد: در رادیو همدان 25 جلسه از سنتهای همدان در ماه رمضان، غذاها و آئینهای همدان در ماه رمضان را ارائه کردهام. در مورد اولین سینماهای همدان و تاریخچه همدان، سال 93 و 94 در برنامه های مختلف صحبت کرده ام و در خصوص ساختمانسازی در گذشته همدان در همایش سفال و لالجین، مقاله تاثیر سفال در ادبیات را ارائه کردهام.
این پژوهشگر با اشاره به نام برخی همدان شناسان در گذشته افزود: استادانی چون پنبهچی، عبدالمعالی، جاج قاسم علایی، حاج قاسم عطار، انجوی شیرازی، محمد تقی قره داغی در زمینه همدان شناسی کار کرده اند و من هم شاگرد آنان بودم.
آژنگ در بخش از سخنانش گفت: ساختن و صنعت در همدان از چرخبافی، شانه، تلمبه و... در همدان، مراسمهای هیئتهای عزاداری و عروسی را و آداب مهمانداری و انواع غذاهای معمول، آماده کردن پشت بام برای خوابیدن میهمان، حضور مردم در گورستان، شامورتی بازی و تعزیه، پر کردن ظروف سفالی در روزهای پایانی سال در گورستان، مراسم ختنهسوران، زایمان، آداب حمام رفتن، شناساندن قلعه های همدان و چهارباغها همه نیازمند یک پژوهشگاه است و متسفانه در نبود چنین مراکزی در حال نابودی و فراموشی است.
نصرالله آژنگ در همایش همدان شناسی گفت: آنچه مرا دلبسته فرهنگ همدان کرد گورستان شهر بود که معرکهگیری و شامورتی بازی و پردههای نمایش میدادند و حسین همدانی از جمله نقاشان آن بود. این آئین باعث علاقهمندی من به فرهنگ و زبان همدان شد.
او ادامه داد: تلاش برای حفظ واژههای همدانی بسیار کم است که متاسفانه رسانهها و تلویزیون از واژههای همدانی و اصطلاحات استفاده نمیکند و این واژهها در حال فراموشی است. بازیهای همدانی همه فراموش شده است پس برگزاری چنین همایش هایی در واقع زنگ خطری است که مسئولان باید متوجه شوند.
دکتریهمن نامور مطلق نماد شناس و اسطوره پژوه یکی دیگر از سخنرانان این همایش بود او با اشاره به فرهنگ همدان گفت: باید تلاش در جهت شناساندن افراد، آئین و فرهنگ همدانی در سطح ملی داشته باشیم جهان در حال گذار است و احتمالا جهان آینده شبیه دنیای امروز نخواهد بود. آنچه قابل پیشبینی است اینکه جنبههای ملیگرایانه کمرنگ خواهد شد. شاید شهرها و مناظق مهمتر شوند و این ما را دچار همگرایی کرده و ما را بیشتر شبیه هم خواهد کرد. همه لهجهها و لباس و تنوع فرهنگی انسانها را از بین برده و همه شبیه هم شویم با یک گویش و یک لباس اما امروزه میفهمیم تنوع و لهجهها و زبانها و لباسهای متفاوت زیباست شبیه هم شدن از دست رفتن هویت خواهد بود.
معاون صنایع دستی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور ادامه داد: همدان هم از این طرح همگرایی مطلق رنج کشیده آنچه در این پارادایم دارد اتفاق میافتد امیدواریم همدان دوباره بازگردد و اصالت ها وداشتههایش را دوباره پررنگ و بارور کند. همدانیها آدمهای عمیقی هستند اما تبلیغات خوب ندارند و برای دیده شدن تلاشی ندارند.
نامور مطلق ادامه داد: این ذخایر منطقهای نیستند بلکه ملی و انسانی هستند این همگرایی هویت را از بین میبرد و از بین رفتن هویت خطرناک است و انسانها را خطرناک میکند. وقتی من لهجه و فرهنگ همدانی خودم را داشته باشم در جهت حفظ آبروی همدان خواهم کوشید اما وقتی همه یک شکل باشند برایمان مهم نیست و این یعنی خطرناک شدن انسان!
این پژوهشکر حوزه نمادشناسی افزود: دوباره شهرها دارند مهم میشوند، پاریس شناخته شده تر از فرانسه است. امیدواریم با این پارادایم دوباره در جهت احیا و شناساندن همدان و فرهنگ شهرمان تلاش کنیم. تنوع زبانی یک هدیه الهی است و باعث وحدت انسان ها میشود. ما متنوعترین صنایع دستی را داریم چون تنوع قومیتی بسیاری داریم این فرصت برای ما عالی است.
بهمن نامور مطلق در بخش دیگری از سخنانش به رویداد ثبت جهانی لالجین اشاره کرد و گفت: توجه کردن به رخدادها در دنیای امروز بسیار مهم است. لالجین را ثبت جهانی کردیم این یک رخداد است و مهم است. رخدادها با قبل از خود گسست ایجاد میکنند و معنای جدید تولید میکنند. همگرایی براساس تکرار معنا را از بین میبرد و تکرار باعث همگرایی میشود انسان تنها موجودیست که دنبال معناست. رخداد تکرار را از بین میبرد. ازدواج یک رخداد در زندگی شخصی است و این تکرار را از بین میبرد. داشتن شغل یا داشتن فرزند رخدادهای شخصی هستند. بنابراین باید به رخدادها توجه کنیم و سعی کنیم از رخدادها استفاده ببریم دائما از تلاشکران همدان اسم بیاوریم که فراموش نشوند.
او ادامه داد: از این پارادایم استفاده کنیم و رخداد ایجاد کنیم، جشن داشته باشیم، آئین را اجرا کنیم. اینها مواد اولیه برای گردشگری ماست. چون جهان به دنبال استثناها است و استثنا معنا تولید میکند. این جذاب است تا گردشگران فرهنگی وارد این شهر شوند به خاک لالجین نیست به طرحهای برجسته و اصیل هنرمندان همدانی روی سفال است. ما باید حکمت سینوی را روی سفال ببینیم باید روانی شعر باباطاهر را روی سفال ببینیم نیاز به رخدادهایی داریم که به شبکه شدن فکر کنند. رخدادهای همدان به ملایر وصل شوند و به شکل شبکه دربیاید.
دکتر محمد بقایی ماکان ادیب و پژوهشگر سخنران دیگر این مراسم بود که با اشاره به کتیبه های گنجنامه گفت: بزرگ است اهورامزدا که آن زمین را آفرید و آسمان را آفرید و شادی را برای مردم آفرید. همدان یکی از پایهگذاران فرهنگ ایرانی است. جالب است که در فرهنگ این شهر مبنا شادی است و این نکته مهمی است. دو شهر که پیوندی میان ما و جهان باستان ایجاد میکنند همدان و شیرازهستند در شیراز ما پاسارگاد و تخت جمشید را داریم و در همدان آثار فرهنگی ایران کهنتر از شیراز هستند تا گنبد علویان که امروزی تر هستند.
محمد بقایی ماکان با نقد سحنان نامور مطلق افزود: این اتحاد فرهنگ آلیاژ شدهای است که نامش را میگذاریم فرهنگ ملی، ما یک فرهنگ ملی داریم و نمیتوانیم فرهنگمان را تقطیع کنیم و جدا کنیم این شهر یزد و لباس همدان است. ما نمی توانیم پدیده مهمی به نام ملیگرایی و ملیت دوستی را بیارزش بدانیم هرکسی که شیرازی است ایرانی هم هست. درست است که هر کدام فرهنگ جداگانه دارند اما از پیوستن اینهاست که ما فرهنگ ایرانی داریم و اگر این ها از هم جدا شوند ملیت ما از بین میرود.
بقایی ماکان ادامه داد: وقتی حلقه در رده جمع قرار میگیرد زنجیر میشود. مایه تاثر و تاسف من شد که در شهری مثل همدان که پایه گذار و پایه ریز فرهنگ ومدنیت ایران است بگوییم ملیگرایی ما را از هم جدا میکند اتفاقا تنها چیزی که ما را به هم ربط می دهد همین پدیده است. وقتی درخطراین هستیم فرهنگ خود را از دست بدهیم چیزی که ما را به هم پیوند میزند ملیگرایی خواهد بود و جای تأسف است که پشت میز نشینان اینگونه در جهت از بین بردن انگیزه ملیگرایی در ایران هستند.
این پژوهشگر ادامه داد: خیام یک رباعی دارد که می گوید؛ پیش از من و تو لیل و نهاری بودهست/
گردنده فلک نیز به کاری بودست/ زنهار قدم به خاک، آهسته نهی/ کان مردمک چشم نگاری بودست. مصداق مصرع آخر این بیت را در هر شهری نمی توانید به کار ببندید تنها شهر شیراز و همدان است. این ما را به هم پیوند میدهد و هویت ما یعنی این. ایرانی بودن ما به کتیبه گنج نامه است نه به شناسنامه و کارت ملی روح ایرانی باید در ما باشد.
بقایی ماکان ادامه داد: به دلیل اینکه همدان بسیار نزدیک به نهاوند بود پس از واقعهای که تازیان از آن با عنوان فتح الفتوح نام می برند اولین جایی که مورد حمله اعراب قرار گرفت این شهر عزیز بود اما آنها به سادگی به آداب و رسوم تازیان در نیامدند چه در زمان عمر که بسیار مقاومت زیادی نشان دادند و چه در زمان عثمان که همدانی ها را ملزم به پرداخت جزیه کردند همدان و مازندران دو منطقه ای است که دیر تر از سایر اقوام بیشتر مقاومت کردند و این نشان می دهد مردم این منطقه علاقه به موطن خود داشتند. کودکی که در همدان زاده می شود و دور وتا دورخودش را انسان های بزرگ گرفته در او تاثیر می گذارد.
او افزود: در این شهر ما چهره هایی داریم که برای فضای غم بارهمدان در طول تاریخ پس از فتح نهاوند حاکم بود تاسف خورده اند یکی از آنها عین القضات همدانی است. او در بیتی می گوید؛ خمیازه کشیدیم به جای قدح می/ ویران شود آن شهر که میخانه ندارد در نیمه اول قرن ششم همدان قطعا میخانه داشت اما اشاره عین القضات اشاره به شادی است که در کتیبه گنجنامه آمده، منظور این عارف شادمانی مردم است یعنی شادی بر این شهر حاکم نیوده. شگفت این است که 800سال بعد نصرت رحمانی باز هم این تعبیر را به کار می برد در حالی که دهه چهل در سر هرکوچه میخانه ای بود اما وقتی شاعری اینگونه از میخانه نام می برد دنبال فضای آزاد برای اظهار نظر است نصرت رحمانی می گوید؛ چه شهر غمزدهای، بازنیست میکده ای/ به حال محتسب این دیارگریه کنید. وقتی شعر شاعران را در مورد الوند بررسی میکنید به تفاوت دیدگاه عجیبی بر میخورید که نسبت به دماوند وجود دارد دماوند در شعر شاعران همیشه مظهر زیبایی و اقتدار و شکوه است البته همدان مانند منشوری است که نورهای زیادی از آن ساطع می شود میشود اگر چه در مورد الوند در شعر شاعران پژوهشی صورت نگرفته اما من وقتی به دیوان شاعران نگاه می کنم می بینم اما بیشتر شاعران به الوند با نگاه تاثر آمیز نگاه می کنند و با غم و اندوه پیوند می دهند و گویی الوند هم مانند عقابی سر در گریبان در حال تفکر و تامل است.
سعدیمی گوید:
شب فراق که داند که تا سحر چند است/ مگر کسی که به زندان عشق در بند است
در اواسط این غزل میگوید:
فراق یار که پیش تو برگ کاهی نیست/ بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
یا در ترجیع بند زیبایی آمده است:
در عهد تو ای نگار دلبند/ بس عهد بشکنند و سوگند
در اواسط شعر می گوید:
باد است نصیحت رفیقان/ واندوه فراق، کوه الوند
هر جا نام الوند را می بینید با غم اندوه هم پیوند است و این قابل بررسی است که چرا الوند را غمگین میپندارند.
ناهید زندی مورخ و پژوهشگر همدانی با اشاره به پیشینه ایرانشناسی گفت:
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ/ کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟!
جای بسی شگفتی و حتی شوربختی است که ناچاریم بگوییم علمی به نام «ایرانشناسی» نیز از مطالعات غربیها درباره ایران و ایرانی سرچشمه میگیرد و شاید بیشترین و عمیقترین کارها در این حوزه به دست بیگانگانی صورت گرفته است که با اهداف استعماری به این کشور توجهی نشان دادهاند. اگر بخواهیم با دیدن نیمه پر لیوان قدری درد خود را تسکین دهیم میتوانیم به مطالعات پراکنده پژوهشگران و سفرنامهنویسان مستقل نیز اشاره کنیم اما واقعیت این است که بیشترین سفرنامهها را نیز فرستادههای سیاسی نوشتهاند که نمیتوان نگاه بیطرفانه را از آنان چشم داشت.
این دانش آموخته ایرانشناسی ادامه داد: سخن در این باره مثنویِ هفتاد من کاغذ خواهد بود، اما اگر بخواهیم از پیشینه مطالعات ایرانشناسی در ایران بگوئیم ضمن احترام و یادکرد از پژوهشگران مستقلی که درطول تاریخ ایران درباره این آب و خاک قلم زدهاند، باید به نخستین مرکزی که چهار یا پنج سده پس از مراکز غربی با این عنوان، در ایران شکل گرفت، اشاره کرد. «بنیاد ایرانشناسی» که در سال 1376 به همت «حسن حبیبی» در تهران تشکیل شد و از سال 1383با همکاری دانشگاه شهید بهشتی اقدام به پذیرش دانشجو کرد. این بنیاد به تدریج در 16 شهر، شاخههای استانی تاسیس نمود که از آن جمله میتوان به شعبههای بوشهر، آذربایجان غربی و شرقی، اردبیل، ایلام، لرستان، مرکزی، کرمان، کرمانشاه، کردستان، قزوین، یزد، سمنان، چهارمحال و بختیاری، کهکیلویه و بویراحمد و سیستان و بلوچستان اشاره کرد.
ناهید زندی ادامه داد: شاید خیلی از ما استان سیستان و بلوچستان را استانی محروم بدانیم اما جالب است بدانیم شعبه بنیاد ایرانشناسی در این استان از سال 1378آغاز به کار کردهاست. حال آنکه در استانی با غنای تاریخی و فرهنگی همدان هنوز جای خالی این مرکز احساس میشود. شهری که نام بلند «پایتخت تاریخ و تمدن ایران» را بر آن نهادهایم سالهاست در پیچ و خم کاغذبازیهای اداری، چشم به راه مرکزی است که نویسندگان، پژوهشگران و علاقهمندان به ایرانشناسی و به ویژه همدان شناسی را در خود جای دهد. جایی برای بحث علمی و تبادل نظر و شاید برای نشستهای ماهیانهای که میتواند با معرفی پژوهشهای در حال انجام از موازیکاری در پژوهش جلوگیری کند و بر غنای کارهایی که در حوزه تاریخ محلی و فرهنگ عامه همدان انجام میشود بیفزاید.
او در بخشی از سخنان خود گفت: مدیران ارشد و مسئولان استانی در دو دهه اخیر نوع نگاه خود را به تاسیس این مرکز عملا!! بیان نمودهاند و حالا نوبت غیردولتیهاست که در عمل گامی برای تاسیس این مرکز بردارند. چراغ نخست این خانه را استاد «پرویز اذکایی» افروخته و کتابخانهای را که حاصل عمر پربار علمی ایشان بود، به عنوان کتابخانه تخصصی ایرانشناسی در اختیار پژوهشگران و علاقهمندان به این حوزه قرار دادند. بیگمان اگر مرکز منسجمی به عنوان ایرانشناسی وجود داشت این گنج بزرگ به جای آموزش و پرورش در این مرکز جای میگرفت اما دریغ که کم لطفیها سبب شده هنوز این مساله در حد آرزوی اهل تحقیق باقی بماند.
حسین یزدانی پژوهشگر همدانی با ارائه گزارشی از تاریخ و پیشینه شهر همدان در این همایش گفت: در دوران هخامنشی همیشه پایتخت تابستانی بوده و این برای همدان موقعیت سیاسی و اجتماعی مطلوب و جایگاه ارزشمندی ایجاد کرده است در دوران پس از اسلام هم این موقعیت فرهنگی همدان ادامه داشته دو قرن اول اسلامی خانواده وکیل بودند که ناقل حدیث بودند.
در پایان این همایش سه کتاب از سه نویسنده همدانی رونمایی شد. در ابتدا نویسنده کتاب یارم همدانی و... در این مراسم گفت: کتاب یارم همدانی و... پنجاهمین اثر من است. پیش از این کتاب های من در حوزه علوم اجتماعی و روش تحقیق بوده و این اولین کار من در حوزه ادبیات داستانی است. وقتی برخی از مخاطبان که کتاب را خواندند نقدهای خود را منتشر کردند متوجه شدم برخی ها آن را به عنوان تاریخ خوانده اند در حالی که منظور من این نبوده است من داستان نوشتهام.
دکتر پرویز اذکایی به کتاب یارم همدانی و... اشاره کرد و گفت: این کتاب در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران به دستم رسید و وقتی به همدان رسیدم اولین کاری که کردم این کتاب را خواند و تا پایان داستان بر زمبن نگذاشتم اما آنچه می خواهم بگویم کتاب یک داستان تاریخی است و وقایع ملی شدن صنعت نفت را از دهه 20 خورشیدی تا پایان دوره پهلوی در همدان روایت می کند همه افرادی که در این کتاب حضور دارند مابه ازای واقعی یا اسامی واقعی نیز دارند اما به دلیل شناخته نشدن از نام مستعار استفاده شده است.
نویسنده کتاب قصر نه پنجره نیزصفحاتی از کتاب خود را برای حاضران خواند. پس از آرزو شاطاهری نویسنده قصر نه پنجره، حسین زندی روزنامه نگار و نویسنده همدانی که به تازگی کتاب «مادستان گفتارهای همدان شناسی»از او منتشر شده با تشکر از همه کسانی که او را در انتشار این اثر یاری کردهاند گفت: به نظر من ایران شناس و همدان شناس تنها کسانی نیستند که در این حوزه پژوهش می کنند و می نویسند کسانی که در این حوزه فیلم می سازند عکس می گیرند و فرهنگ بومی این مردم را ثبت می کنند نیز ایران شناسند. دوست داشتم از این طیف نیز افرادی را در این جمع داشتیم هنرمندانی مانند امیرشهاب رضویان که آثار تاریخی زادگاه خود را به خوبی به تصویر کشیده و استاد عباس عربزاده که حق بزرگی بر گردن این شهر و مردمش دارد.
در این برنامه از دکتر پرویز اذکایی و نصرالله آژنگ به پاس یک عمر تلاش در جهت همدان شناسی تجلیل شد و از دکتر محمد بقایی ماکان و محمد حسن شهیدی نیز توسط برگزار کنندگان همایش تقدیر شد و گروه موسیقی استاد علی اصغر طاهری و گروه علی ایران پور قطعاتی را برای حاضران اجرا کردند. همچمین سمانه اسکندری منظومه هگمتانه اثر هما ارژنگی را برای شرکت کنندگان در این مراسم قرائت کرد.
انتخاب خبر: «نجات مادر» نام نمایشی بود که اوتسو کانتو کارگردان فنلاندی در بیست و دومین جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان به روی صحنه برد. نمایش داستان دختری بود که می خواست مادرش را از دست یک موجود شرور نجات دهد اما ویژگی این نمایش طراحی لباس آن بود. همه موجودات و عناصر صحنه در یک لباس طراحی شده بود که موجب شگفتی تماشاگران را به بار آورد. در این گفت و گو اوتسو کانتو به تشریح چگونگی اجرای این نمایش می پردازد.
اولین باری است که به همدان آمدید؟
بله اولین بار هست که به همدان میآیم. اولین بار هست که به ایران میآییم و افتخاری برای من هست که در این کشور و در این جشنواره شرکت میکنم.
نمایش به چه زبانی است؟
اجرای مابه زبان انگلیسی است. قرار بود که ترجمه همزمان انجام شود اما چون کل اجرا به زبان انگلیسی است و خیلی دیالوگ دارد این اتفاق تمرکز تماشاچی را به هم میزد، از طرفی خواستند زیرنویس داشته باشیم که موافقت نکردیم چون کل تمرکز به سوی زیر نویس ها سوق داده می شد.
موضوع داستان نمایش چیست؟
«نجات مادر»داستان یک دختربچه شجاعی است که میخواهد مادرش را نجات دهد. وقتی این بچه به دنیا میآید یک حس دردی در سرش هست و از مادرش میخواهد که کمک کند تا این درد از بدنش بیرون برود. ولی مادرش نمیتواند چراکه اسیر یک موجود شروری شده است. این بچه تلاش میکند که مادرش را از دست آن موجود شرور نجات دهد و داستانهای مختلفی برای او اتفاق میافتد. اول میرود با یک قورباغه صحبت میکند و درخواست کمک میکند. قورباغه او را گول میزند و میخواهد که جای آن موجود شرور را به او نشان دهد چون آن موجود که بلو نام دارد اشکهای مادرش را میخورد. در بعضی از فرهنگها رنگ بلو یعنی رنگ آبی را نشانه افسردگی، نشانه دیپریشن (=depreishen) است. درواقع مادر افسرده است و خود را زندانی آن موجود می داند. دختر بچه بعد در یک بیابان با شتری مواجه میشود شتر جای آن موجود را به او نشان میدهد و کمی به آن نزدیک میشود. بعد یک دزد دریایی را می بیند کشتی آن دزد دریایی را میگیرد و شتر را به دزد دریایی میدهد با کشتی به دریا می رود درحال غرق شدن یک ماهیگیر نجاتش میدهد و بعد مسیرش را به سمت کوهستان ادامه میدهد. در کوهستان برف میآید بچه زیر بهمن میرود و بعد یک زن برفی نجاتشمی دهد. و آخرین قسمت داستان آن موجود شرور را در چشم اسکلت یک دایناسور پیدا می کند.
برخورد تماشاگر با نمایش چگونه است؟
دو قسمت از داستان هست که حالت تعاملی با بچهها دارد. یک قسمتی که بچه وارد دریا میشود و حالت موج و طوفان دریا که کشتی میخواهد بچه را نجات بدهد. کمک میخواهند ار بچه ها که با لباس موج را ایجاد کنند و صدای باد و طوفان را ایجاد کنند. و یک قسمت آخر هم که میخواهد مادرش را از شر آن موجود نجات بدهد بچه ها باید شکلک دربیاورند چراکه آن موجود با خنده از بین میرود. این موارد را با بازیگر همکاری می کند.
روند داستان نمایش طوری است که نگار براساس یک افسانه فنلاندی یا غربی هست؟
اصلا چنین چیزی نیست.
پس ایده داستان از کجا آمده است؟
کسی که لباس را طراحی کرده این داستان را به گفته است.
لباس بسیارجالب بود. میتوانند در صحرایی اجرا داشته باشند بدون، اینکه دکوری بزنند، یعنی همه چیز در یک لباس خلاصه شده وداستان از لباس بازیگر زاده می شود. این سبک خاصی در تئاتراست؟
اولین بار نیست که مثلا گروههای تئاتری طراحی صحنه را روی لباس انجام میدهند، ما ایده را داشتیم. مطلب دیگر این است که نویسنده ما این داستان را به این صورت نوشته است. یعنی ما ایده را دادیم، لباسها را که داشتیم ارائه دادیم و بعد بر اساس آن نویسنده این داستان را اینجوری خلق کرده است که با لباس به این شکل اجرا شود.
آنچه در مورد افسانه را که گفتم به نظر می رسد انگار نمایش بر اساس یک خرافهای راجع به رنگ آبی شکل گرفته است؟
بله. دقیقا همین است. در صحبت اولیه گفتم در بحث روانشناسی در بعضی کشورها آبی رنگ افسردگی هست.
بحث روانشناسی و مخاطب شناسی چگونه است. مثلا این نمایش برای چه مقطع سنی بود، بیشتر برای کودک بود؟
نمایش ما برای سن پنج تا هشت سال است. برای والدین هم میتواند جالب باشد. چون والدین میتوانند آن داستان و برداشت افسردگی را داشته باشند ولی بچهها آن ماجراجویی بچه را بیشتر به ذهنشان می سپارند و به افسردگی توجهی نمی کنند.
با تئاتر کودک ایران چقدر آشنایی دارید؟
زیاد آشنایی ندارم و در جشنواره یک اجرا بیشتر ندیدم.
با ایران چطور آشنا شدند؟
اولین باری هست که اینجا هستم.
از این جشنواره راضی هستید؟
بله. مطمئنا
در مورد دکور که خیلی ساده و راحت هست برعکس ایران که با تیر و تخته ساخته میشود. انگار از یک مرحله ای عبور کردهاید؟
اینها همه از پشم و نمد درست شدهاند.
آخرین اجرا که برای بزرگسال ساختم اجرایی در مورد بچه هایی بود که در جنگ جهانی از فنلاند به سوئد فرستاده و آواره شدند. آن را من برای بزرگسال ساختم. فقط یک سری حالت گیرههایی بود که من آنجا گذاشته بودم و داشتم داستان را میگفتم و هیچ صحنهای نداشتم. هیچ طراح صحنهای نداشتم.
اینکار تک پرسناژی بود و در ایران کمتر اینکار را دیدهایم. در اینجا میگویند که خستهکننده هست. آنجا (فنلاند) چطور است؟
برای آنها خستهکننده نیست چون زبان انگلیسی را خوب میفهمند و ارتباط برقرار میکنند. متوجه میشدم که تماشاگران متوجه نمیشوند و سعی میکردم جوری منظورم را بفهمانم. در آخرین اجرا سعی کردم بیشتر بخندانم و کاری کنم که مخاطبان بیشتر بخندند.
دوست دارید که باز هم ایران بیایید؟
بله. دقیقا. به ندرت میشود که به ایران بیائیم. سخت است و برای ویزا گرفتن خیلی راحت نیستم.
گفتگو: حسین زندی
انتخاب خبر- حسین زندی: نمایش کنسرو لوبیا قرمز یکی از کارهای کشور هند بود که در بیست دومین جشنواره بین المللی تئاتر کودک و نوجوان در همدان حضور داشت و یکی از پرطرفدار ترین کارهای جشنواره بود که با استقبال مردمی مواجه شد. این کار نوشته بالاسوبرامانیان و به کارگردانی کریشنا کومار بود که در هندوستان به او مستر کی کی می گویند. داستان نمایش از این قرار است که در اثر یک اتفاق تمامی مردم جهان نابود می شود و پسرنوجوانی زنده می ماند این پسر یک کنسرو لوبیا پیدا می کند اما نمی تواند در آن را باز کند. او معتقد است اگر در کنسرو را باز کند می تواند جهان را نجات دهد. در این گفت و گو مستر کی کی از تجربه حضور در ایران می گوید.
نظربرخی مخاطبان این بود که نمایشنامه کنسرو لوبیا قرمز مقداری طولانی تراز حد معمول بود، به طور مثال می توان همین کار را به جای یک ساعت و بیست دقیقه در نیم ساعت اجرا کرد.
ما نمونه های مختلفی از اجرا را آزمایش کردیم این نمایش را در زمان نیم ساعته و یک ساعته هم اجرا کردیم اما بهترین بازخورد را در این اجرا داشتیم وقتی هم روی صحنه هستیم به مخاطب توجه می کنیم و وقتی متوجه می شویم بازخورد خوب است و مخاطب آماده پذیرفتن کار است اجرا را طولانی تر می کنیم و اگر بازخورد وجود نداشت اجرا را کوتاه تر می کنیم.
یکی از ویژگی های این کار باز بودن پایان بندی و مشارکت تماشاگران بود و کار به سبک «پی رنگ باز بود» این کار برای شما چه ویژگی و برتری خاصی داشت؟
البته خیلی نمی توان گفت که «پیرنگ باز» بود و اگر دقت کرده باشید دیالوگ هایی پایانی نمایش در همه اجراها مشترک بود و بازیگر می گفت« ای کاش یک نفر بودتا من کنسرو را با او تقسیم می کردم ما باید قدر آن چیزی را که داریم بدانیم نه آن چیزی که از دست دادیم» در این نمایش هدف ما این بود که مخاطب را متوجه این موضوع کنیم که با پیشرفت تکنولوژی ما خلاقیت خود را از دست می دهیم اجرایی که مخاطب مشارکت می کند این خلاقیت را زنده می کند.
اما وقتی تماشاگران را به روی صحنه دعوت می کردید تا بازی کند احتمال هر عکس العملی وجود داشت و ممکن بود کار شما خراب شود؟
خاصیت این نوع نمایش همین است که هربار یک فرد متفاوتی را به روی صحنه دعوت می کنیم رفتار متفاوتی با نفر قبل داشته و گاهی با افرادی برخورد می کنیم که رغبتی به همراهی در نمایش ندارد.البته بچه ها همیشه دوست دارند با ما بازی کنندو این عکس العمل متفاوت جذاب است.
از کدام شهر به ایران آمده اید؟
از شهر جنی یکی از ایالات هند است.
وضعیت نمایش در آنجا چگونه است؟
در شهر ما نمی توان مقایسه ای بین نمایش ها و تئاترها انجام داد چون نمایش ها بر اساس سلیقه ها خصوصیت خود را دارد.
هر گروهی کار می کنند، مخاطب خود را دارد و تئاتر خیلی پر طرفدار است.
این جشنواره را چطور ارزیابی می کنید؟
در مرحله اول این است که فرصتی پیش می آید تا ما هنرمندان کشورهای دیگر را ببینیم و به همدیگر احترام بگذاریم. فضای دوستانه ای در همدان دیدم و در همدان چون مردم رفتارصمیمانه ای داشتند برای من لذت بخش بود.
در مورد کارهایی که در جشنواره از ایران به روی صحنه رفته چطور؟ نظری ندارید؟
به نظرم غیر منصفانه است که سطح کارهای کشورهای مختلف را با هم مقایسه کنیم هر کشوری برای خود امکانات خاصی دارد و نیزمحدودیت های خاصی دارد من اهل گلایه کردن نیستم و سعی می کنم با هر امکاناتی کارم را اجرا کنم.
خلاقیت خاصی را در طراحی دکور این نمایش دیدیم که ما در ایران کمتر داریم آیا همه نمایش های هندی اینگونه است؟
یک روش جدیدی است که در هند هم خیلی از آن استفاده می کنند.
روند تولید کار نمایشی در هند چگونه است نقش بخش خصوصی و دولتی در این روند چیست؟
در هندوستان کمک های دولتی بسیار کم است و بیشتر حامیان مالی کمک می کنند و اگر کاری موفق باشد کمپانی های بزرگ فیلم سازی وارد کار می شوند و تهیه کنندگی کار را برعهده می گیرند.