بدون کمک مردم، حفاظت از کاوشها محال است
گفت و گو با محمد ابراهیم زارعی، مدیر گروه باستان شناسی دانشگاه بو علی سینا
http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=107987&Serv=13&SGr=49
یکی از مشکلاتی که در باستانشناسی کشور وجود دارد، حفاظت از مناطق کاوش شده است.
بیشتر تپهها و مناطق کاوش شده، پس از بررسی به حال خود رها و در بیشتر موارد به محلی برای
حفاریهای غیر مجاز تبدیل شده است. برای بررسی این موضوع با «محمد ابراهیم زارعی»،
باستانشناس و مدیر گروه باستانشناسی دانشگاه بوعلی سینا گفت و گو داشتیم
به نظر شما برای حفاظت از مناطقی که پیشتر حفاری شده است، چه راهکارهایی وجود دارد ؟
کاوشهای ما به چند دسته تقسیم میشود؛ یک دسته کاوشهایی است که در نتیجه انجام پروژههای عمرانی کشور مانند جادهکشی، به آن برخورد میکنند و از سازمان میراث فرهنگی خواسته میشود، در آن ناحیه کاوشهایی صورت گیرد. دسته دیگر کاوشها نیز ممکن است در راستای همین ساخت و سازها انجام بپذیرد، چنانکه ممکن است در طی یک پروژه آثاری به زیر آب رفته یا از بین برود. این کاوشها در نتیجه پروژه مطالعاتی سدهایی است که در کشور اجرا میشود که تعداد زیادی از کاوشها در حوضه آبگیر سدها انجام میگیرد. زیرا ممکن است با آبگیری سد این آثار به زیر آب برود.
دسته دیگر از کاوشها بر اساس سوال، طرح مسئله و فرضیه صورت میگیرد. تعداد این کاوشها چندان زیاد نیست. مثلا ما سوالاتی داریم که باید به آنها پاسخ داده شود و به این منظور ناچار باید به جستجو و کاوش پرداخت. برای انجام چنین کاری اعتباری در نظر گرفته میشود. اعتباراتی هم برای این که ما آثار را از زیر خاک درآوریم تخصیص مییابد. باید دید این آثار در چه سطحی است؟ چه حدودی را در برمیگیرد؟ در این حدود تا چه حد امکان کاوش وجود دارد؟ پس از کاوش تا چه اندازه به فکر حفاظت از این اشیاء هستیم؟
از همه مهمتر، حفاظت است. درباره سدها، تنها در دو - سه حالت است که امکان حفاظت وجود دارد چرا که در حال رفتن به زیر آب است. البته میخواهم بگویم حتی اگر پس از کاوش و آبگیری سد متوجه آثاری شدیم که آثاری به زیر آب رفته، ممکن است 200-300 سال آینده در کشوراتفاقاتی بیافتد و بتوانند این آثار را سالم از زیر آب بیرون آورده و نگهداری کنند. بنابراین باید آن را هم به نوعی محافظت کنیم، یعنی اگر خاکی برداشتیم و ترانشه ایجاد کردیم، مجددا پس از ثبت و ضبط دقیق گزارش روی آن را بپوشانیم و خاک را سرجایش بریزیم.
حرف من گزینه سوم است.به قول شما پرسش و فرضیهای هست. ما باید در نظر داشته باشیم که پس از کاوش باید مشخص کنیم، چقدر کاوش کردیم؟ چقدر هزینه کاوش است؟ چقدر هزینه حفاظت است؟ از چه سیستم حفاظتی استفاده میکنیم؟ مثلا در زمینه حفاظت یک روش داریم که میتوان سازه را کاهگل کرد. یا برای حفاظت از شیوههای سنتی استفاده کرده و روی دیوارها را متناسب با نواع مصالح آن، دیوار را اندود کنیم. پیش از زدن کاهگل باید از لایههای دیگری نیز استفاده کرد. پرسش من این است که آیا این اتفاق در کاوش های ما میافتد؟
منظورتان از لایههای دیگر چیست؟
مثلا خاک یا لایه نرم دیگری که به دیوار آسیب نزند.
اگر دیوار ما آجری یا خشتی باشد، آسیب نمیزند. ما نمیتوانیم روی یک دیوار عمودی خاک بریزیم چون آن را نمیپوشاند. میتوان از گونی یا پلاستیک استفاده کرد اگرچه پلاستیک هم چندان مناسب نیست. میتوان از گونی استفاده کرد و سپس روی آن را کاهگل زد. نگهداشتن سطح عمودی بسیار دشوار است و گرنه روی سطح افقی دیوار میتوان این کار را انجام داد. اما مناسبترین چیزی که فعلا میتوان در کاوشها از آن استفاده کرد، همین کاهگل است. اما همین کاهگل هم زمانی کارساز است که یک حفاظ هم برای آن در نظر بگیریم. یا اینکه اگر واقعا امکان حفاظت وجود ندارد، پس از کاهگل کردن روی آن گونی پلاستیکی گذاشته و با خاک بپوشانید. اگر نمیتوان آن را زیر یک سقف مناسب گذاشت بهترین راه حل همین است.
اگر آن ترانشه برای بازیدید مناسب باشد و نگاه کردن به آن اطلاعاتی به بازدید کننده بدهد، بهتر است بودجهای برای مسقف کردن آن اختصاص داده شود. مانند کاری که در بخشهایی از هگمتانه صورت گرفته است با وجودی که خیلی ابتدایی است توانسته معماری آن را نجات دهد. بنابر این اگر ما بتوانیم این کار را به صورت مناسبتری انجام دهیم یک اثر را برای مدت طولانی میتوانیم حفظ کنیم و برای بازدید عموم از آن استفاده کنیم. شاید گزارشهای تخصصی باستانشناسی را 50 نفر ببینند ولی چنین آثاری را گردشگران بسیاری مشاهده خواهند کرد و بازخورد زیادی دارد.
اما همین کار نیز شرایط ویژهای دارد؛ بازدید کنندهگان از چه فاصلهای میتوانند اثر را ببینند و روی آن بروند؟ چگونه باید این اثر را مسقف کرد؟ حفاظت آن باید مداوم باشد. نکته مهمتر این است که ما بتوانیم آن را به خوبی معرفی کنیم.مثلا نقشه کاملی از آن را به بازدیدکننده نشان دهیم تا کسی که اثر را میبیند بداند که با یک اثر معماری با این ساختار رو به رو است.
مسئلهای که با آن روبه رو هستیم این است که از تخت جمشید و تخت سلیمان تا تپه هگمتانه و تپه پیسا، باستانشناسی یک پروژه را گرفته و کاوشهایی را انجام داده و پس از مدتی اثر را به حال خود رها کردهاند، نمونهاش کاوشهای تپه پیسا است که عشایر در اوایل بهار روی آن چادر میزنند یا هگمتانه که ترانشههای آن پر از آب میشد یا حریم آن را آتش میزنند. البته این مسائل در همه مناطق وجود دارد ولی در اینجا وقتی از باستانشناس سوال میپرسی، او به نهاد متولی یعنی میراث فرهنگی ارجاع میدهد، میراث فرهنگی به کارشناس میراث و کارشناس به باستان شناس. این درحالی است که وقتی کار کاوش به پایان رسید باید فکری به حال آن کرد. این فاصله را چگونه میتوان پر کرد؟
ببینید کسی که طرح را ارائه میدهد و میگوید من در اینجا میخواهم کاوش انجام دهم، باید فکر حفاظتش را هم بکند. اما اگر باستانشناس این توانایی را ندارد و میراث فرهنگی هم برای حفاظت از آن کاری نمیکند، بهتر است کاوش چندان گسترده نباشد. اگر امکان حفاظت نیست بهتر است اصلا کاوشی صورت نگیرد. چون یکی از بحثهای مهم در کار ما این است که باید کاوشهایمان هدفمند و هدفدار باشد. که گاه نادیده گرفته میشود. سازمان متولی باید از باستانشناس بخواهد که بخشی از بودجه را به حفاظت اختصاص دهد. یا دستکم روی آن را بپوشاند تا باد و باران به اثر آسیب نزند. در غیر این صورت نباید اجازه کاوش داده شود. زیرا اگر اثری زیر خاک بماند، امکان سالم ماندش بیشتر از این است که مثلا دیوار 5-6 هزار ساله را از زیز خاک بیرون بیاورند و به حال خود رها کنند تا باد و باران آن را تخریب کند.
بنابراین کاوشگر و متولیان امر باید باهم هماهنگ باشند. ناظر و هدایتکننده طرح که سازمان میراث فرهنگی است، پژوهشکده و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی هست، شعبههای استانی سازمان هست که باید به توافق برسند که چه مقدار کاوش انجام شود؟ کجا این کاوشها صورت گیرد؟ هدف از این کاوش چیست؟ آیا سوال و فرضیات ما مناسب است یا تنها میخواهیم چند نفر این اثر را ببینند؟
باید جلوی کاوشهای اضافی گرفته شود. کاوشهایمان باید هدفمند، بابرنامه و محدود باشد. باید تا آنجا که ممکن است با کاوشهای میدانی مشکل را حل کنیم. ولی اگر لازم باشد کاوشها را در سطح گستردهتر انجام دهیم تا بافت جایی را مشخص کنیم، در این حالت بیش از هرچیز باید به فکر حفاطتش باشیم. باید برنامه حفاظتی این را از پیش تعیین کنیم تا پیش از فصل سرما و رسیدن برف و باران برای آن سقفی در نظر گرفت. باید تمهیدی اندیشید که آب در درون این ترانشهها جمع نشود چون این بزرگترین اشتباه است.
این موارد در واقع برای آینده است. مسئله ما این است که خیلی از کاوشهای انجام شده در حال تخریب است که ظاهرا برای این کار بودجهای هم در نظر گرفته نشده است. چندیست استفاده از نهادهای خصوصی مطرح شده است، مثلا شرکتی برای تبلیغ محصولاتش محوطهای را پوشش شیشهای بزند یا اینکه داربستهای جدیدی را با نظارت میراث بزند و خودش هیچ بهرهای جز کار تبلیغاتی از آن نبرد. به نطر شما این راهکارها تا چه اندازه میتواند مفید باشد؟
در حال حاضر، پاسخ گفتن به این سوال خیلی دشوار است. این تنها یک پیشنهاد است که باید به صورت طرح در آید و یک نمونه عینی هم معرفی کند. در یک کارگروه تخصصی، برنامهای مدون برای آن در نظر گرفته و بررسی کنند و متخصصان نظر دهند که آیا این کار مناسب است یا خیر؟ در میراث فرهنگی کمیته فنی وجود دارد که میتواند درباره کارایی طرح نظر دهد.
خود میراث فرهنگی در شرایط فعلی با هزینه کمتر چه میتواند بکند؟ برخی کارهای گذشته و حال چندان توجیه منطقی ندارد و فاجعه است. به نظر میرسد باید بودجهای برای حفاظت از آنها در نظر گرفته شود. این حفاظت دو راه دارد. اگر جایی را باز کردیم و برای بازید عموم مناسب بود مسقف کنیم ولی اگر جایی بود که کسی آن را نمیبیند، پس از اتمام کار نقشهبرداری کرده و پس از ثبت و ضبط، روی آن را بپوشانیم تا حفظ شود. آثاری در حال تخریب و نابودی است که مستندات اصلی ما هستند و ما باید در جهت حفظ و نگهداری آن از روشهای درستی استفاده کنیم. البته برای این روشهای حفاظتی هم باید طرح داشته باشیم و از مصالح متناسب با منطقه استفاده کنیم.
بیشتر تپههای باستانی پس از کاوش رها شده و به مرکزی برای حفاریهای غیر مجاز تبدیل شده است. گاهی به جای یگان حفاظت از نیروی انتظامی استفاده میشود. برای حفظ این آثار علاوه بر موارد فنی که گفتید چه تعداد نیروی انسانی نیاز است که میراث فرهنگی میتواند تامین کند؟
تا زمانی که مردم از نظر فرهنگی به این آگاهی نرسند که خودشان باید میراث گذشتگانشان را حفظ کنند، محال است، بتوانیم کاری کنیم. تصور کنید همدان 2000 اثر دارد شاید 500تا از این آثار بنا است و 1500تا تپه، اگر بخواهیم برای این 1500 اثر محافظ بگذاریم در سه شیفت سه نفر باید بگذاریم که میشود 4500 نفر. این اصلا امکانپذیر نیست. به نظر من بهترین راه، ورود مردم به این عرصه است. زمانی انجمنهای دوستدار میراث فرهنگی وجود داشت که نمیدانم چه بر سرشان آمد؟ اگر دوباره این انجمنها احیا و فعال شوند، از شوراهای شهر و روستا استفاده شود، بهترین راه کمک به میراث فرهنگی NGO ها هستند. این سازمانهای مردم نهاد میتوانند به مردم آگاهی دهند تا مردم خودشان از این آثار محافظت کنند. مثلا اگر در یک روستا که تپهای تاریخی دارد، ده نفر عضو انجمن داشته باشیم که کارت فعالیت در انجمن دارند بدون چشمداشت مالی از آن اثر محافظت میکند و سالیانه کتاب یا بوشوری که به آگاهی بیشترش کمک میکند در اختیار او قرار میدهیم. این افراد با دانش و آگاهی خود میتوانند در نگهداری از آثار تاریخی و جلوگیری از حفاری غیرمجاز یا تخریب بسیار مفید باشند. درغیر این صورت ما بیش از یک میلیون نیروی کار میخواهیم که این اصلا برای دولت امکانپذیر نیست.
نه در این شرایط که در هر موقعیتی هم، با ایدهآلترین دولت و ایدهآل ترین درآمد هم به صرفه نیست که چنین کاری صورت گیرد. پس بهترین کار این است که ما از وجود خود مردم و انجمنهای مردم نهاد که از گذشته وجود داشته استفاده کنیم. میراث فرهنگی که در سالهای گذشته اساسنامهای هم برای تشکیل انجمن داشت. میتوان این انجمنها را احیا کرد چراکه کارایی آنها بیش از کل گارد میراث فرهنگی و گارد پاسداران میراث فرهنگی است. تعداد آثار بسیار زیاد است و تعداد نیروهای حفاظت بسیار کم، از سوی دیگر با بگیر و ببند که کاری از پیش نمیرود، باید ارزش این آثار را به مردم بفهمانیم. و به مردم یادآوری کنیم که اینها شناسنامه خودشان است که با دست خود از بین میبرند.
حسین زندی