الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

الوند نوشت وبلاگی برای همدان شناسی

اجتماعی - فرهنگی - ادبی

روزگار فراموش شده پیرمرد «حلبی‌ساز»

هنرمندی که با حلبی یادگاری می‌سازد

روزگار فراموش شده پیرمرد «حلبی‌ساز»

http://farheekhtegan.ir/fa/news/4817



حسین زندی


در طول یک قرن گذشته و با ماشینی شدن جوامع صدها حرفه و شغل و هنر دستخوش تغییر و نابودی شده و اهمیت ندادن به این حرفه‌ها روند از بین رفتن آنها را تسریع کرده است. در حالی که برخی از این مشاغل قابلیت تقویت صنایع‌دستی، گردشگری و موزه‌داری را دارند. حلبی‌سازی یکی از این موارد است که به مرور در حال فراموشی است، اما به تازگی یکی از پیشکسوتان این حرفه در همدان اقدام به بازیابی و تولید ده‌ها نمونه از این اشیا کرده تا مردم را با مشاغل و یادگارهای گذشتگان آشنا کند. محمدباقر ضرابیان متولد سال 1313 همدان است. او تا سال 1332 به شغل پدری، یعنی حلبی‌سازی مشغول بود، اما این کار را رها کرد و فروشندگی وسایل ماشین را پیش گرفت. او 56 سال از شغل حلبی‌سازی دست کشیده بود ولی سال 1390 تصمیم گرفت نمونه‌ای از اشیا و آثار حلبی که در گذشته استفاده می‌شد را بسازد و در مجموعه‌ای به میراث فرهنگی اهدا کند. او در طول دو سال توانست 110 قطعه از این ابزار و اشیا را بسازد. ویژگی کارهای ضرابیان در ظرافت آنهاست که با نمونه‌ای دیگر قابل مقایسه نیست. به همین مناسبت گفت‌وگویی با او انجام داده‌ایم که در پی می‌آید:

‌ چه چیزی شما را به سمت این کار کشاند؟
سال 1390 روزی با خودم گفتم خدایا به من کمک کن تا چند قطعه‌ از میراث قدیم بسازم تا این میراث به کلی نابود نشود چون دیگر قابل استفاده نبودند. وقتی شروع کردم تعدادی از این آثار و وسیله‌ها را ساختم مورد تایید و تشویق میراث فرهنگی قرار گرفتم و در 12 نمایشگاه شرکت کردم. سه لوح از 12 لوح تقدیری که دریافت کردم لوح برتر است و مقام اول کشور را در این رشته به دست آوردم.
‌شغل شما چه بود؟
شغل پدرم حلبی‌سازی بود و شغل من هم تا سال 1332 همین بود، اما تا سال 90 از این کار دست کشیدم چون این کار کمرنگ شده بود. در این مدت مشغول فروش قطعات ماشین بودم. اما می‌خواستم این یادگار را از خود بجا بگذارم، بنابراین 110 قطعه وسیله و ابزار حلبی ساختم و به میراث فرهنگی اهدا کردم.
‌آثاری که به میراث داده‌اید کجا قرار است نگهداری شود؟ به موزه خاصی می‌رود؟
این آثار را به میراث فرهنگی اهدا کردم که قرار است موزه‌ای درست کنند و اینها را در آنجا به نمایش بگذارند تا اینکه نسل‌های بعد متوجه شوند ما با چه وسیله‌هایی زندگی می‌کردیم.
‌کارهای شما شامل چه وسیله‌هایی است؟
وسایلی از قبیل زیرآب حمام، زیرآب حوض، چراغ فتیله‌ای و نماد آرامگاه بوعلی و... .
‌چه مدت‌زمانی را برای ساختن این قطعات صرف کردید؟
از سال 1390 تا اوایل 1392 روی این آثار کار کردم. یعنی حدود دو سال که مهم‌ترین آنها نماد آرامگاه بوعلی است که پنج ماه روی آن کار کردم و آنها را اهدا کردم به میراث فرهنگی همدان.
‌هنوز هم این کار را ادامه می‌دهید؟
فعلا نه اما امیدوارم بتوانم قطعات دیگری را هم بسازم.
‌اسامی همه قطعات و کاربردشان را نوشته‌اند؟
بله همه فهرست شده است. قرار است یک کتاب به نام چهره ماندگار همدان منتشر کنند و این آثار و کاربردشان را در آن بیاورند.
‌همه این وسایل کاربردی و قابل استفاده بوده‌اند؟
بله همه اینها را آن زمان استفاده می‌کردیم به جز چند قطعه مثل نماد آرامگاه. اما امروز اینها به صورت شیء تزئینی است. هرچند امروز هم قابل استفاده است اما با وسایل و نمونه‌های جدید، دیگر از اینها استفاده نمی‌کنند.
‌چرا کسی تمایلی به حلبی‌سازی نشان نمی‌دهد؟ و چرا حلبی‌سازخانه همدان از بین رفته است؟
گفتم که نمونه‌های جدید آمد، خریدار کم شد و این روزها هم جنس چینی اجازه فعالیت به سازندگان ایرانی را نمی‌دهد. استادکارها هم یا از دنیا رفتند یا از این کار دست کشیدند.
‌چرا شما اقدام به تولید انبوه نمی‌کنید؟
باید بگویم مشکل زیاد است. ارائه کردن سرمایه، کارگاه، سوله، ابزار آموزشی برای دانش‌آموزان و امکانات مناسب بهداشتی که کار کردن در آن جا میسر باشد، کار یک فرد نیست. باید نهاد یا اداره‌ای این وظیفه را به عهده گیرد.
‌این روزها حلبی‌سازخانه‌های همدان چه وضعیتی دارند؟
همه شده است بوتیک لباس و دیگر کسی کار نمی‌کند.
‌تا زمانی که شما فعالیت می‌کردید چه تعداد حلبی‌سازی در همدان فعال بود؟
بیش از 60، 70 کارگاه با چندین کارگر و شاگرد فعال بودند.
‌تولیدات شما در همدان فروش می‌رفت یا به جزء همدان به جاهای دیگر هم صادر می‌شد؟
اطراف همدان، روستاها و برخی شهرهای همجوار خریدار این اجناس بودند، چون مرغوب‌تر از کارهای شهرها و استان‌های دیگر بود.
‌مواد اولیه از کجا تامین شد؟
بعد از جنگ جهانی دوم یعنی شهریور 1320 که من حدود هشت سال داشتم، پدرم مغازه را ترک کرد و آمد منزل و در منزل کار می‌کرد. من هم پیش او در خانه این حرفه را آموختم. بعد از جنگ یعنی پس از سه سال به مغازه پدر رفتم و حلبی‌ساز شدم. این کار تا سال 1332 ادامه داشت اما پس از آن از این کار دست کشیدم. آن زمان نفت از روسیه و انگلیس در داخل بشکه‌های حلبی می‌آمد. نفت را خالی می‌کردند، می‌فروختند و ما حلبی‌ها را می‌خریدیم و این ابزار و وسیله‌ها را می‌ساختیم.
‌تاریخچه حلبی‌سازی به چه دوره‌ای برمی‌گردد؟
من تا جایی که اطلاع دارم به 200 سال قبل برمی‌گردد. البته همیشه مواد اولیه از خارج می‌آمد تا اینکه ورق گالوانیزه وارد شد.
‌حلبی‌سازی چه تفاوتی با آهنگری داشت؟
آهنگری مساله جدایی است که با کوره، دم و... سروکار دارد اما حلبی‌سازی ابزار دیگری دارد.
‌فرزندان شما با این حرفه آشنا هستند؟
یکی از دخترانم و پسرم پزشک هستند و یک دخترم دبیر آموزش و پرورش. کسی را ندارم که این کار را ادامه دهد.
‌آرم و نشانه‌ای که روی کارهای شما حک شده چیست؟
از جنس لاتون بوده که فلز خیلی نرمی است و با چکش و مهر سازگاری دارد و پرس می‌شود.

روزنامه فرهیختگان شماره 1316 

28 بهمن 1392

روزنامه همشهری همدان

فراخوان صدور مجوز حمل اسلحه همدان را به بازار قاچاق سلاح تبدیل کرد

گلوله در برابر حیوان

حسین زندی


در شش ماهه اول امسال چهار برابر کل سال گذشته در همدان دفترچه مجوز شکار صادر شده است.
مساله شکار در ایران به بحرانی ملی تبدیل شده است. نابودی گونه‌های جانوری موجبات اعتراض حامیان و دوستداران محیط‌زیست را فراهم کرده تا جایی که به تازگی عده‌ای از مخالفان شکار از رئیس محیط‌زیست کشور درخواست کردند مجوز شکار به‌طور کامل متوقف شود. اما آنچه در شهرستان همدان اتفاق افتاده افزون بر این موارد یک مشکل مضاعف را به وجود آورده است. در سال گذشته فراخوانی توسط مدیریت اسلحه و مهمات صادر شد مبنی بر اینکه کسانی که اسلحه بدون‌مجوز یا غیرمجاز دارند می‌توانند با تسلیم و تحویل آن به این مرکز در صورت تایید این نهاد مجوز حمل سلاح دریافت کنند. این فراخوان باعث شد در بیشتر استان‌ها افرادی که سلاح بدون مجوز نگهداری می‌کردند اسلحه‌ها را تحویل این نهاد دهند و پس از مدتی برای بیشتر آنها مجوز صادر شد. اما نتیجه این فراخوان همدان را به مرکز واردات اسلحه قاچاق تبدیل کرد تا جایی که گاهی در مقابل نهاد متولی یعنی «مدیریت اسلحه و مهمات شهرستان» عده‌ای پیش از تحویل اسلحه اقدام به خرید و فروش سلاح می‌کردند. از آنجا که همدان در مسیر قاچاق کالا از استان‌های غربی و عراق به دیگر نقاط کشور قرار گرفته این موضوع باعث شد تعداد زیادی اسلحه توسط مردم همدان از قاچاقچیان برای اخذ مجوز خریداری شود و مانند هر کالایی وقتی تقاضا بالا می‌رود عرضه نیز افزایش پیدا می‌کند؛ تا جایی که پس از صدور جواز اسلحه هجوم شکارچیان به اداره محیط‌زیست باعث شد دفترچه مجوز شکار این اداره تمام شود. در شش ماهه اول سال 92 چهار برابر کل سال90 و 91 در این شهرستان دفترچه صادر شده است. این در حالی است که تعدادی از مالکان اسلحه اقدام به دریافت دفترچه شکار نمی‌کنند و بدون استفاده از سهمیه فشنگ دولتی به صورت آزاد، فشنگ تهیه می‌کنند.
سیدعادل عربی، معاون فنی اداره محیط‌زیست همدان در این باره می‌گوید: آنچه در همدان اتفاق افتاده نشان می‌دهد شهرستان‌های اطراف هم همین رشد را شاهد بوده‌اند. اتفاق بی‌سابقه‌ای که امسال افتاد و هرگز سابقه نداشت، اتمام دفترچه صدور مجوز در همدان بود. این اتفاق در چند شهرستان دیگر هم رخ داد. در سازمان محیط‌زیست هم مجوز تمام شد؛ یعنی اینکه آنقدر مراجعه‌کننده برای اخذ دفترچه زیاد بود که اکنون منتظر ارسال دفترچه از سازمان مرکزی تهران هستیم. آنچه من اطلاع دارم تقریبا چهار برابر کل سال‌های پیشین در شش ماهه اول امسال دفترچه صادر شده است. وضعیت نهاوند بدتر است و تعداد بیشتری دفترچه صادر شده است. البته برخی استان‌های دیگر هم همین شرایط را دارند و با کمبود دفترچه مواجه بوده‌اند اما وضعیت استان همدان بدتر است. همان‌طور که می‌دانید کسانی که اسلحه دارند نیمی از سهمیه فشنگ را می‌توانند تهیه کنند اما نیم دیگر مستلزم این است که دفترچه از سازمان محیط‌زیست اخذ کنند، به همین سبب شکارچیان برای گرفتن دفترچه مراجعه می‌کنند. یکی از تبعات افزایش دفترچه شکار در همدان تهدید گونه‌های جانوری منطقه است. در سال جاری چندین مورد درگیری بین محیط‌بانان و شکارچیان پیش آمد. یکی از این اتفاق‌ها که پرونده آن در محاکم قضایی در حال پیگیری است ورود قاچاقچیان پرنده از جنوب کشور به همدان بود. عربی در این باره می‌گوید: علاقه شیخ‌نشینان خلیج‌فارس به پرندگان شکاری ایران بسیار زیاد است. آنان از این پرندگان به عنوان تفریح استفاده می‌‌کنند یعنی این پرنده‌ها را آموزش می‌دهند تا برایشان شکار کنند. بازار خرید و فروش این پرنده‌ها در جنوب ایران هم داغ است به همین خاطر عده‌ای از اهالی استان‌های جنوبی به‌خصوص بوشهر در فصل پاییز به سمت غرب کشور می‌آیند تا پس از زنده‌گیری و صید پرندگان خود را به این بازار برسانند. ما پس از اطلاع از ورود این تیم اقدام به کمین و دستگیری آنان کردیم. بازداشت این افراد در صورتی موفقیت‌آمیز است که مردم محلی هم همکاری کنند. اینها متاسفانه راهنما‌هایی در استان میزبان دارند که به آنها کمک می‌کنند. ما به با همیاری محیط‌بان در پاییز امسال تیم شکارچی بوشهر را دستگیر کردیم و یک بهله بالابان، 7 بهله دلیجه و تعدادی قمری از آنان به دست آمد که آزاد‌شان کردیم.
شرایط نگهداری پرندگان پیش از آزادسازی در اداره کل محیط‌زیست همدان بسیار بد بود. یکی از کارکنان این اداره به نبود مکان مناسب برای حیوانات و پرندگانی که از شکارچیان می‌گیرند اشاره کرد. اما معاون فنی این اداره می‌گوید: به گمان من تعداد اسلحه‌هایی که دست مردم است با ظرفیت مناطق اصلا تناسب ندارد. بیشتر مالکان اسلحه شکار می‌کنند اما اگر همه اینها بخواهند در طول سال تنها در یک روز یک حیوان شکار کنند صدمه جبران‌ناپذیری به حیات‌وحش کشور خواهند زد. امروز متاسفانه تهیه مجوز اسلحه بسیار آسان‌تر از گذشته است و پیشنهاد من این است که از این روند جلوگیری شود. ظاهرا صلاحیت افراد مطرح است اما از محیط‌زیست استعلام نمی‌شود و به هرکسی که کارت پایان‌خدمت دارد. اسلحه می‌دهند؛ این مساله علاوه بر شکار مشکلاتی برای ما ایجاد می‌کند.
عربی ادامه می‌دهد: بحث فراخوانی که داده شد و برای اسلحه غیرمجاز مجوز صادر شد نیز در سطح ملی و در شورای امنیت ملی بررسی شد و سازمان محیط‌زیست مخالفت کرد اما به نتیجه نرسید. جای خوشبختی دارد که به اسلحه‌های گلوله زن مجوز ندادند، امیدوارم ندهند. اگر اسلحه غیرمجاز گلوله‌زنی هم مجوز بگیرد، دیگر قابل کنترل نیست. امروز بار بسیار سنگینی بر دوش محیط‌زیست است در حالی که امکاناتی در اختیار ندارد به‌خصوص در شرایطی که کشور از نظر اقتصادی در وضعیت خوبی به سر نمی‌برد. اولین جایی که آسیب می‌بیند، محیط‌زیست است. به‌طور مثال کسانی که اسلحه دارند تلاش می‌کنند از راه شکار خود را سیر کنند. گفته می‌شود در بدن بیشتر پرندگان و حیات وحش کشور ساچمه سربی وجود دارد. صدها نفر منتظر دفترچه هستند، عده‌ای کارت موقت دارند و منتظر اخذ گرفتن مجوز اسلحه‌اند و بعد از آن برای مجوز شکار به این سازمان مراجعه
خواهند کرد.

روزنامه فرهیختگان/ 23 بهمن 1392 / شماره 1312

فعالان کرد غایبان اصلی نشست تشکل های غیر دولتی کشور

فعالان کرد غایبان اصلی نشست تشکل های غیر دولتی کشور

حسین زندی - نشست هم اندیشی معاونت برنامه ریزی وسرمایه گذاری سازمان میراث فرهنگی با سازمان های غیردولتی حوزه های میراث فرهنگی ،گردشگری وصنایع دستی کشور روز دوشنبه 6 دی ماه با حضور نمایندگان بیش از  تشکل مردم نهاد  و مدیران میراث فرهنگی برگزارشد.

 دراین مراسم دکتر حجت قائم مقام  و معاونت سازمان میراث فرهنگی ، دکتر شیرکوند معاون سرمایه گذاری ، دکتر امینی مدیر کل مشارکت های اجتماعی وزارت کشور و تعدادی از مدیران سازمان میراث فرهنگی  حضور داشتند وپس از طرح سوال و مطالبات نمایندگان انجمن های غیر دولتی به  برخی پرسش ها پاسخ گفتند .پس از گذشت 8 سال این اولین نشست رو در رو با مسئولان بود که فعالان مدنی توانستند با صراحت به ارئه دیدگاه های خود بپردازند و مدیران ارشد یک حوزه به صورت تخصصی در یک جلسه 4 ساعته پاسخگوی مباحث مطرح شده باشند.

اما مسائلی مانند حضور کمرنگ برخی استان ها در این جلسه و نشست های مشابه پرسش بر انگیز است . از استان های کردستان ، کرمانشاه ، ایلام و لرستان تنها نماینده استان کرمانشاه در جلسه حاضر بود سیامک فتاحی دبیر انجمن ژین و ژینگه زاگرس با انتقاد از وضع موجود در استان های  حوزه زاگرس گفت: من پیشنهاد می کنم یک سیستم ارتباطی و شبکه ای اینترنتی برای تسهیل روابط بین سازمانی در نظر گرفته شود تا اگر انجمن ها و نهاد ها خواستند همسویی و همراهی داشته باشند بتوانند از این فرصت استفاده کنند تا درگیرسیستم بروکراتیک و اداری ومراجعه مستقیم نشوند. فتاحی در بخشی از سخنان خود گفت: باید بگویم ما هدف بزرگی داریم و هدف کوچک مارا راضی نمی کند ما نمی توانیم تنها صرف داشتن یک مکان و برگزاری یک جلسه خود را راضی کنیم ما فضا و امکان فعالیت می خواهیم باید فراتر از برگزاری جلسه و نشست فکر کنیم.موضوع دیگر این است که ما مگر تنها در اقتصاد ساخت وساز می توانیم پیشرفت داشته باشیم ؟ مگر کشورهایی که اقتصادشان متکی به صنعت گردشگری است ضرر می کنند؟ به طور مثال ترکیه مراسمی به اسم مولویه دارد ،به مناسبت روز بزرگداشت مولوی  هزاران گردشگر خارجی به ترکیه سفر می کنند اما ما که در ایران صدها نمونه از این مراسم داریم استفاده نمی کنیم .

پس ازپایان نشست از این فعال مدنی پرسیدم علت حضور نداشتن فعالان استان های یاد شده در این مراسم چیست ؟ فتاحی در پاسخ گفت: نهادها و انجمن هایی که در دوره اصلاحات شکل گرفته بودند و فعالیت می کردند به دلایل مختلف از فعالیت باز ماندند.و نیرهای مدنی جدید هم در طول این سالها شکل نگرفته است تا جایگزین شودو متاسفانه باید گفت انجمن فعالی در این استان ها وجود ندارد.در این رهگذر هم نهادهای دولتی مقصرند ،هم نهادهای مدنی . محدودیت های ایجادشده از سوی دولت در 8 سال گذشته از یک سو وبی تفاوتی فعالان مدنی وشهروندان به این نوع تلاشگری از سوی دیگر به این مسئله دامن زده است . ما امیدواریم با شرایط بوجود آمده وضعیت بهتری پیش رو داشته باشیم به همین دلیل از شهروندان تقاضا داریم که در زمینه نهادسازی تلاش کنند ، چرا که مسائلی مانند محیط زیست ، میراث فرهنگی و طبیعی تنها از طریق مشارکت های مدنی امکان پذیر است.

چرایی این مشکلات نیازمند بررسی علمی از سوی جامعه شناسان و متخصصان حوزه های اجتماعی است.اما از آنجا که تجربه کارگروهی در میان شهروندان کرد سابقه دراز مدتی دارد انتظار می رود در زمینه فعالیت های مدنی نیز گرایش بیشتری باشد ، اما چنین نیست . یکی از آسیب های  موجود فعالیت گروه های سیاسی و زیر زمینی در منطقه است که علت بدبینی نهادهای دولتی به شکل گیری انجمن ها را پدید آورده است و گاهی جذب افرادی که انگیزه کار گروهی و جمعی را دارندتوسط این جریان ها متاسفانه راه را برای فعالیت تشکلهای مدنی قانونی بسته است .و بی اطلاعی کارشناسان دولتی این حوزه از دیگر عوامل و موانع موجود است.

امروز بیش از هرزمانی بستر سازی و ایجاد فضای باز اجتماعی برای تلاشگران این عرصه می تواند از تقویت جریان های سیاسی که تا امروز نتوانسته اند کارنامه مثبتی از خود برجا بگذارند جلوگیری می کند اما سیاستمداران باید به این نکته توجه کنند و به این سوال پاسخ دهند که آیا نهاد مدنی می خواهند یا نه؟ فعال اجتماعی می خواهند یا نه؟ اولین گام در این زمینه برداشتن نگاه امنیتی از این عرصه است و اینکه به فعالیت فرهنگی و اجتماعی به جای تهدید باید به عنوان یک فرصت مهم نگاه کرد. اموزش جوامع محلی در جهت ایجاد حس مسئولیت پذیری شهروندان ، توسط سازمان های مردم نهاد ، همچنین توانمند سازی فعالان مدنی ضرورت امروز جامعه است و به نظر می رسد با توجه به برنامه ها و شعارهای مسئولان دولتی در زمینه جامعه مدنی و حقوق شهروندی رویکرد مثبتی در جذب مشارکت های مدنی وجود دارد فعالان کرد نیز در دست یابی به مطالبات خود از طریق نهادهای مدنی موفق تر خواهند بود.و حضور نداشتن در این عرصه ها برابر است با از دست دادن فرصت ها و بی توجهی به مطالبات اجتماعی و فرهنگی شروندان یک جامعه ، به همین دلیل مشارکت در تلاش های اجتماعی یک ضرورت است. 


سرما پرندگان تالاب شیرین‌سو را فراری داد

آلودگی تالاب شیرین‌سو توسط صیادان

سرما پرندگان تالاب شیرین‌سو را فراری داد

حسین زندی


در آستانه روز جهانی تالاب انجمن‌های فعال محیط‌زیست شهرستان همدان از تالاب شیرین‌سو بازدید کردند.
تالاب شیرین‌سو ازجمله تالاب‌های مصنوعی ایران است که به زیستگاه گونه‌های مختلف جانوری و پرندگان منطقه تبدیل شده است. در این زیستگاه ده‌ها گونه پرنده زندگی می‌کنند. اما امسال به دلیل یخبندان و سرمای زودرس بیشتر پرندگان مهاجرت کرده‌اند. این تالاب در مسیر جاده شهرستان کبودرآهنگ به زنجان و در کنار روستای شیرین‌سو واقع شده است. آب تالاب از طریق یک چشمه و بارندگی‌های فصلی تامین می‌شود و بخشی از آن توسط یک سد کوچک به مصرف کشاورزی می‌رسد. مساحت تالاب حدود 50 هکتار است و در سال‌های اخیر اطراف سد بادام‌کاری شده است. شهرستان کبودرآهنگ با دارا بودن دو منطقه شکارممنوع تنها دو محیط‌بان دارد. یکی از مشکلات اداره محیط‌زیست این شهرستان کمبود نیروی انسانی است. در این بازدید علاوه بر موارد یادشده، منظره و چشم‌انداز تالاب و خدمات موجود و موردنیاز مورد بحث قرار گرفت.
روح‌الله زال‌‌پور، کارشناس پایشی اداره محیط‌زیست شهرستان کبودرآهنگ در پایان این مراسم می‌گوید: تالاب ممنوعه شیرین‌سو با 50 هکتار مساحت تنوع پرنده‌ای خوبی دارد. در فصل‌های کوچ پرندگان با گونه‌های زیادی از پرندگان از قبیل درنا، انواع مرغ آبی، آب چلیک، پلیکان، حواسیل و باقرقره مواجه هستیم. پستاندارانی مثل سنجاب، خرگوش در فصل بهار و تابستان در این منطقه مشاهده می‌شدند، اما امسال چون فصل سرما زودتر آغاز شده سطح تالاب یخ‌زده و پرندگان کم شده‌اند.
این کارشناس در پاسخ به این سوال که آیا تالاب در سال‌های پیش یخ می‌زد، می‌گوید: بله در سال‌های پیش هم یخ می‌زد اما مدت کوتاهی، امسال سرما زودرس بود و یخبندان از آذرماه شروع شد. اکنون تنها چند مرغ آبی و تعدادی حواصیل در این زیستگاه مانده است. در حالی که تا دو ماه قبل بیش از 1000 قطعه مرغابی، 300 غاز و انواع حواسیل در این تالاب زندگی می‌کردند.
زال‌پور در مورد برخورد مردم محلی می‌گوید: خوشبختانه مردم اینجا در این چند سال بنا بر اطلاع‌رسانی‌های صورت‌گرفته، هم علاقه دارند و هم کمک و حمایت می‌کنند. مردم شیرین‌سو در زمینه حمایت از تالاب با محیط‌زیست همکاری خوبی دارند. اداره آب نیز همکاری لازم را دارد و افرادی که به عنوان همیار محیط‌زیست شناخته می‌شوند بسیار کمک‌کننده هستند. خوشبختانه تاکنون با مردم محلی مشکل خاصی نداشته‌ایم.
وی در خصوص ارتباط و تلاش اداره محیط‌زیست برای شکل‌گیری نهادهای مردمی می‌گوید: کبودرآهنگ چندین انجمن در زمینه محیط‌زیست دارد که با این اداره همکاری خوبی دارند. ما برنامه‌های مشترک زیادی اجرا کرده‌ایم. درمورد مشکلات زیست‌محیطی نیز تبادل‌نظر داریم و از نظرات بهره می‌بریم. این نهادها و همکاری‌ها باعث شده مردم محلی آگاهی‌های اولیه را برای حفظ تالاب داشته باشند. امیدواریم در آینده نزدیک هم این فعالیت‌ها بیشتر شود. زال‌پور در پاسخ به این پرسش که شهرستان کبودرآهنگ چه تعداد مناطق حفاظت‌شده یا منطقه شکارممنوع دارد؟ گفت: مناطق حفاظت‌شده در کبودرآهنگ نداریم اما از تاریخ 15 بهمن 1389 تالاب شیرین‌سو منطقه شکارممنوع شده و از پاییز سال 92 نیز منطقه آق‌داغ تا قینرجه به عنوان منطقه شکارممنوع به مدت پنج سال اعلام شد و تحت‌نظر اداره محیط‌زیست این شهرستان است.
زال‌پور در مورد علت مرگ‌و‌میر ماهی‌های این تالاب می‌گوید: متاسفانه سال‌های قبل توسط هیات ماهیگیری استان همدان جشنواره ماهیگیری برگزار شد و نسل ماهی‌ها از بین رفت و شاهد مرگ و میر ماهی‌ها بودیم که تعدادشان نیز بسیار کم شد. کسانی هم که با مجوز برای ماهیگیری می‌آیند صبح یا غروب یک ماهی هم نمی‌توانند بگیرند. با آزمایش‌هایی که انجام دادیم متوجه شدیم که آلودگی آب و مسموم شدن علت آن بوده است. این مسمومیت توسط خوراک و طعمه ماهی که توسط صیادان به آب ریخته شده بود، به وجود آمده است. ما امیدواریم بعد از عید نیز با رهاسازی ماهی بتوانیم گونه‌های مختلف ماهی را احیا کنیم. خوشبختانه این آلودگی‌ها به پرنده‌ها آسیبی نزد. بخشی از پرنده‌ها همه طول سال را در اینجا می‌مانند ازجمله مرغابی‌های سیاه، اما بخشی از پرندگان مهاجرت می‌کنند. محمد پیروز، مسوول هماهنگی این برنامه و عضو انجمن دوستان زمین می‌گوید: همکاری نهادهای غیردولتی و اداره‌ها می‌تواند در پیشبرد برنامه‌های مشترک مفید باشد به‌ویژه مساله محیط‌زیست در کشور باید جدی گرفته شود. شکار بی‌رویه، کم‌آبی، نابودی گونه‌های گیاهی و جانوری ازجمله مواردی هستند که تشکل‌های مردم‌نهاد و سازمان محیط‌زیست ‌باید بیشتر به آن توجه کنند. این دوستدار محیط‌زیست می‌گوید: در همین راستا و همزمان با روز جهانی تالاب‌ها، هفته آینده نیز با اداره کل محیط‌زیست استان همدان برنامه مشترکی در یکی دیگر از تالاب‌های استان به نام «تالاب آق‌گل» خواهیم داشت. این تالاب ازجمله تالاب‌های در خطر است و باید تلاش کنیم احیا شود. امیدواریم رسانه‌ها به‌خصوص رسانه‌های تصویری به این مشکلات توجه بیشتری داشته باشند.


http://farheekhtegan.ir/fa/news/4326

روزنامه فرهیختگان / شماره 1311/ 21 بهمن 1392

بدون کمک مردم، حفاظت از کاوش‌ها محال است


بدون کمک مردم، حفاظت از کاوش‌ها محال است



گفت و گو با محمد ابراهیم زارعی، مدیر گروه باستان شناسی دانشگاه بو علی سینا

http://www.chn.ir/NSite/FullStory/News/?Id=107987&Serv=13&SGr=49


یکی از مشکلاتی که در باستان‌شناسی کشور وجود دارد، حفاظت از مناطق کاوش شده است. 
بیشتر تپه‌ها و مناطق کاوش شده، پس از بررسی به حال خود رها و در بیشتر موارد به محلی برای 
حفاری‌های غیر مجاز تبدیل شده است. برای بررسی این موضوع با «محمد ابراهیم‌ زارعی»، 
باستان‌شناس و مدیر گروه باستان‌شناسی دانشگاه بوعلی سینا گفت‌ و گو داشتیم


به نظر شما برای حفاظت از مناطقی که پیشتر حفاری شده است، چه راهکارهایی وجود دارد ؟
کاوش­های ما به چند دسته تقسیم می­شود؛ یک دسته کاوش­هایی است که در نتیجه انجام پروژه­های عمرانی کشور مانند جاده‌کشی، به آن برخورد می­کنند و از سازمان میراث فرهنگی خواسته­ می­شود، در آن ناحیه کاوش­هایی صورت گیرد. دسته دیگر کاوش­ها نیز ممکن است در راستای همین ساخت و سازها انجام بپذیرد، چنانکه ممکن است در طی یک پروژه آثاری به زیر آب رفته یا از بین برود. این کاوش­ها در نتیجه پروژه مطالعاتی سدهایی است که در کشور اجرا می­شود که تعداد زیادی از کاوش­ها در حوضه آبگیر سدها انجام می­گیرد. زیرا ممکن است با آب­گیری سد این آثار به زیر آب برود.
 
دسته دیگر از کاوش­ها بر اساس سوال، طرح مسئله و فرضیه صورت می­گیرد. تعداد این کاوش­ها چندان زیاد نیست. مثلا ما سوالاتی داریم که باید به آنها پاسخ داده شود و به این منظور ناچار باید به جستجو و کاوش پرداخت. برای انجام چنین کاری اعتباری در نظر گرفته می­شود. اعتباراتی هم برای این که ما آثار را از زیر خاک درآوریم تخصیص می­یابد. باید دید این آثار در چه سطحی است؟ چه حدودی را در برمی­گیرد؟ در این حدود تا چه حد امکان کاوش وجود دارد؟ پس از کاوش تا چه اندازه به فکر حفاظت از این اشیاء هستیم؟
 
از همه مهمتر، حفاظت است. درباره سدها، تنها در دو - سه حالت است که امکان حفاظت وجود دارد چرا که در حال رفتن به زیر آب است. البته می­خواهم بگویم حتی اگر پس از کاوش و آب­گیری سد متوجه آثاری شدیم که آثاری به زیر آب رفته، ممکن است 200-300 سال آینده در کشوراتفاقاتی بیافتد و بتوانند این آثار را سالم از زیر آب بیرون آورده و نگهداری کنند. بنابراین باید آن را هم به نوعی محافظت کنیم، یعنی اگر خاکی برداشتیم و ترانشه ایجاد کردیم، مجددا پس از ثبت و ضبط دقیق گزارش روی آن را بپوشانیم و خاک را سرجایش بریزیم.
 
 حرف من گزینه سوم است.به قول شما پرسش و فرضیه­ای هست. ما باید در نظر داشته باشیم که پس از کاوش باید مشخص کنیم، چقدر کاوش کردیم؟ چقدر هزینه کاوش است؟ چقدر هزینه حفاظت است؟ از چه سیستم حفاظتی استفاده می­کنیم؟ مثلا در زمینه حفاظت یک روش داریم که می­توان سازه را کاهگل کرد. یا برای حفاظت از شیوه­های سنتی استفاده کرده و روی دیوارها را متناسب با نواع مصالح آن، دیوار را اندود کنیم. پیش از زدن کاهگل باید از لایه­های دیگری نیز استفاده کرد. پرسش من این است که آیا این اتفاق در کاوش های ما می­افتد؟
 
منظورتان از لایه­های دیگر چیست؟
 
 مثلا خاک یا لایه نرم دیگری که به دیوار آسیب نزند.
اگر دیوار ما آجری یا خشتی باشد، آسیب نمی­زند. ما نمی­توانیم روی یک دیوار عمودی خاک بریزیم چون آن را نمی­پوشاند. می­توان از گونی یا پلاستیک استفاده کرد اگرچه پلاستیک هم چندان مناسب نیست. می­توان از گونی استفاده کرد و سپس روی آن را کاهگل زد. نگهداشتن سطح عمودی بسیار دشوار است و گرنه روی سطح افقی دیوار می­توان این کار را انجام داد. اما مناسب‌ترین چیزی که فعلا می­توان در کاوش­ها از آن استفاده کرد، همین کاهگل است. اما همین کاهگل هم زمانی کارساز است که یک حفاظ هم برای آن در نظر بگیریم. یا اینکه اگر واقعا امکان حفاظت وجود ندارد، پس از کاهگل کردن روی آن گونی پلاستیکی گذاشته و با خاک بپوشانید. اگر نمی­توان آن را زیر یک سقف مناسب گذاشت بهترین راه حل همین است.
 
اگر آن ترانشه برای بازیدید مناسب باشد و نگاه کردن به آن اطلاعاتی به بازدید کننده بدهد، بهتر است بودجه­ای برای مسقف کردن آن اختصاص داده شود. مانند کاری که در بخش­هایی از هگمتانه صورت گرفته است با وجودی که خیلی ابتدایی است توانسته معماری آن را نجات دهد. بنابر این اگر ما بتوانیم این کار را به صورت مناسب­تری انجام دهیم یک اثر را برای مدت طولانی می­توانیم حفظ کنیم و برای بازدید عموم از آن استفاده کنیم. شاید گزارش­های تخصصی باستان­شناسی را 50 نفر ببینند ولی چنین آثاری را گردشگران بسیاری مشاهده خواهند کرد و بازخورد زیادی دارد.
 
اما همین کار نیز شرایط ویژه­ای دارد؛ بازدید کننده­گان از چه فاصله­ای می­توانند اثر را ببینند و روی آن بروند؟ چگونه باید این اثر را مسقف کرد؟ حفاظت آن باید مداوم باشد. نکته مهم­تر این است که ما بتوانیم آن را به خوبی معرفی کنیم.مثلا نقشه کاملی از آن را به بازدیدکننده نشان دهیم تا کسی که اثر را می­بیند بداند که با یک اثر معماری با این ساختار رو به رو است.
 
مسئله­ای که با آن روبه رو هستیم این است که از تخت جمشید و تخت سلیمان تا تپه هگمتانه و تپه پیسا، باستان­شناسی یک پروژه را گرفته و کاوش­هایی را انجام داده و پس از مدتی اثر را به حال خود رها کرده­اند، نمونه­اش کاوش­های تپه پیسا است که عشایر در اوایل بهار روی آن چادر می­زنند یا هگمتانه که ترانشه­های آن پر از آب می­شد یا حریم آن را آتش می­زنند. البته این مسائل در همه مناطق وجود دارد ولی در اینجا وقتی از باستان­شناس سوال می­پرسی، او به نهاد متولی یعنی میراث فرهنگی ارجاع می­دهد، میراث فرهنگی به کارشناس میراث و کارشناس به باستان شناس. این درحالی است که وقتی کار کاوش به پایان رسید باید فکری به حال آن کرد. این فاصله را چگونه می­توان پر کرد؟
ببینید کسی که طرح را ارائه می­دهد و می­گوید من در اینجا می­خواهم کاوش انجام دهم، باید فکر حفاظتش را هم بکند. اما اگر باستان­شناس این توانایی را ندارد و میراث فرهنگی هم برای حفاظت از آن کاری نمی­کند، بهتر است کاوش چندان گسترده نباشد. اگر امکان حفاظت نیست بهتر است اصلا کاوشی صورت نگیرد. چون یکی از بحث­های مهم در کار ما این است که باید کاوش­هایمان هدفمند و هدفدار باشد. که گاه نادیده گرفته می­شود. سازمان متولی باید از باستان­شناس بخواهد که بخشی از بودجه را به حفاظت اختصاص دهد. یا دست­کم روی آن را بپوشاند تا باد و باران به اثر آسیب نزند. در غیر این صورت نباید اجازه کاوش داده شود. زیرا اگر اثری زیر خاک بماند، امکان سالم ماندش بیشتر از این است که مثلا دیوار 5-6 هزار ساله را از زیز خاک بیرون بیاورند و به حال خود رها کنند تا باد و باران آن را تخریب کند.
 
بنابراین کاوشگر و متولیان امر باید باهم هماهنگ باشند. ناظر و هدایت­کننده طرح که سازمان میراث فرهنگی است، پژوهشکده و پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی هست، شعبه­های استانی سازمان هست که باید به توافق برسند که چه مقدار کاوش انجام شود؟ کجا این کاوش­ها صورت گیرد؟ هدف از این کاوش چیست؟ آیا سوال و فرضیات ما مناسب است یا تنها می­خواهیم چند نفر این اثر را ببینند؟
 
باید جلوی کاوش­های اضافی گرفته شود. کاوش­هایمان باید هدفمند، بابرنامه و محدود باشد. باید تا آنجا که ممکن است با کاوش­های میدانی مشکل را حل کنیم. ولی اگر لازم باشد کاوش­ها را در سطح گسترده­تر انجام دهیم تا بافت جایی را مشخص کنیم، در این حالت بیش از هرچیز باید به فکر حفاطتش باشیم. باید برنامه حفاظتی این را از پیش تعیین کنیم تا پیش از فصل سرما و رسیدن برف و باران برای آن سقفی در نظر گرفت. باید تمهیدی اندیشید که آب در درون این ترانشه­ها جمع نشود چون این بزرگترین اشتباه است.
 
این موارد در واقع برای آینده است. مسئله ما این است که خیلی از کاوش­های انجام شده در حال تخریب است که ظاهرا برای این کار بودجه­ای هم در نظر گرفته نشده است. چندیست استفاده از نهادهای خصوصی مطرح شده است­، مثلا شرکتی برای تبلیغ محصولاتش محوطه­ای را پوشش شیشه­ای بزند یا اینکه داربست­های جدیدی را با نظارت میراث بزند و خودش هیچ بهره­ای جز کار تبلیغاتی از آن نبرد. به نطر شما این راهکارها تا چه اندازه می­تواند مفید باشد؟
در حال حاضر، پاسخ گفتن به این سوال خیلی دشوار است. این تنها یک پیشنهاد است که باید به صورت طرح در آید و یک نمونه عینی هم معرفی کند. در یک کارگروه تخصصی، برنامه­ای مدون برای آن در نظر گرفته و بررسی کنند و متخصصان نظر دهند که آیا این کار مناسب است یا خیر؟ در میراث فرهنگی کمیته فنی وجود دارد که می­تواند درباره کارایی طرح نظر دهد.
 
خود میراث فرهنگی در شرایط فعلی با هزینه کمتر چه می­تواند بکند؟ برخی کارهای گذشته و حال چندان توجیه منطقی ندارد و فاجعه است. به نظر می­رسد باید بودجه­ای برای حفاظت از آن­ها در نظر گرفته شود. این حفاظت دو راه دارد. اگر جایی را باز کردیم و برای بازید عموم مناسب بود مسقف کنیم ولی اگر جایی بود که کسی آن را نمی­بیند، پس از اتمام کار نقشه­برداری کرده و پس از ثبت و ضبط، روی آن را بپوشانیم تا حفظ شود. آثاری در حال تخریب و نابودی است که مستندات اصلی ما هستند و ما باید در جهت حفظ و نگهداری آن از روش­های درستی استفاده کنیم. البته برای این روش­های حفاظتی هم باید طرح داشته باشیم و از مصالح متناسب با منطقه استفاده کنیم.
 
  بیشتر تپه­های باستانی پس از کاوش رها شده و به مرکزی برای حفاری­های غیر مجاز تبدیل شده است. گاهی به جای یگان حفاظت از نیروی انتظامی استفاده می­شود. برای حفظ این آثار علاوه بر موارد فنی که گفتید چه تعداد نیروی انسانی نیاز است که میراث فرهنگی می­تواند تامین کند؟
تا زمانی که مردم از نظر فرهنگی به این آگاهی نرسند که خودشان باید میراث گذشتگانشان را حفظ کنند، محال است، بتوانیم کاری کنیم. تصور کنید همدان 2000 اثر دارد شاید 500تا از این آثار بنا است و 1500تا تپه، اگر بخواهیم برای این 1500 اثر محافظ بگذاریم در سه شیفت سه نفر باید بگذاریم که می­شود 4500 نفر. این اصلا امکان­پذیر نیست. به نظر من بهترین راه، ورود مردم به این عرصه است. زمانی انجمن­های دوستدار میراث فرهنگی وجود داشت که نمی‌دانم چه بر سرشان آمد؟ اگر دوباره این انجمن­ها احیا و فعال شوند، از شوراهای شهر و روستا استفاده شود، بهترین راه کمک به میراث فرهنگی NGO ها هستند. این سازمان­های مردم نهاد می­توانند به مردم آگاهی دهند تا مردم خودشان از این آثار محافظت کنند. مثلا اگر در یک روستا که تپه­ای تاریخی دارد، ده نفر عضو انجمن داشته باشیم که کارت فعالیت در انجمن دارند بدون چشمداشت مالی از آن اثر محافظت می­کند و سالیانه کتاب یا بوشوری که به آگاهی بیشترش کمک می­کند در اختیار او قرار می­دهیم. این افراد با دانش و آگاهی خود می­توانند در نگهداری از آثار تاریخی و جلوگیری از حفاری غیرمجاز یا تخریب بسیار مفید باشند. درغیر این صورت ما بیش از یک میلیون نیروی کار می­خواهیم که این اصلا برای دولت امکان­پذیر نیست.
نه در این شرایط که در هر موقعیتی هم، با ایده­آل‌ترین دولت و ایده­آل ترین درآمد هم به صرفه نیست که چنین کاری صورت گیرد. پس بهترین کار این است که ما از وجود خود مردم و انجمن­های مردم نهاد که از گذشته وجود داشته­ استفاده کنیم. میراث فرهنگی که در سال­های گذشته اساسنامه­ای هم برای تشکیل انجمن داشت. می­­توان این انجمن­ها را احیا کرد چراکه کارایی آنها بیش از کل گارد میراث فرهنگی و گارد پاسداران میراث فرهنگی است. تعداد آثار بسیار زیاد است و تعداد نیروهای حفاظت بسیار کم، از سوی دیگر با بگیر و ببند که کاری از پیش نمی­رود، باید ارزش این آثار را به مردم بفهمانیم. و به مردم یادآوری کنیم که اینها شناسنامه خودشان است که با دست خود از بین می­برند.
 حسین زندی