نخستین کتابخانه کوهستانی ایران در قله یخچال همدان افتتاح شد
نخستین کتابخانه کوهستانی در قله یخچال همدان با حضوررئیس هیئت کوهنوردی استان وبا هدف بالا بردن سطح فرهنگ مطالعه افتتاح شد.
ایلنا-همدان: نخستین کتابخانه کوهستانی در قله یخچال همدان با حضوررئیس هیئت کوهنوردی استان وبا هدف بالا بردن سطح فرهنگ مطالعه افتتاح شد.
به گزارش ایلنا؛ حسین زندی مسئول گردآوری کتابهای این کتابخانه اظهار داشت: این کتابخانه به صورت خودجوش و به همت شرکت کنندگان برنامهٔ سالانه صعود، قلم انجمن ایرانشناسی کهن دژ و هیات کوهنوردی استان همدان راه اندازی شده است.
زندی با اشاره به اینکه چند جلد کتاب در این کتابخانه جمع آوری شده خاطر نشان کرد: تعدادی از کتابها باهدف آشتی دادن و آشنا کردن کودکان با مطالعه و کتاب توسط اهداکنندگان و به نام کودکان آنها اهداشده است.
وی گفت: در راه اندازی این کتابخانه حمایت و اعتبار دولتی وجود نداشته، اما در آینده نزدیک شاهد اهدای کتاب از سوی کتابخانه ملی و ارشاد اسلامی استان همدان خواهیم بود.
زندی در خصوص محتوی وموضوع کتابهای موجود در این کتابخانه گفت: هدف ماتهیه کتابهایی در خصوص تاریخچه ومحیط زیست استان همدان بوده اما متاسفانه از آنجا که به مسئله محیط زیست پرداخته نمیشود تهیه کتابهایی با این موضوع در تعدادبالا کاری بس دشوار است.
وی در پایان گفت: کتابخانه کوهستانی به صورت دایم بوده و استفاده از آن برای عموم آزاد است.
کوهنوردان همدانی با کوله بارهایی مملو از کتاب
نخستین کتابخانه کوهستانی ایران را
پایه گذاری کردند
بابک مغازه ای
در روز آدینه 27 آبان ماه پس از چندین ماه تلاش نخستین کتابخانه کوهستانی ایران با موضوعاتی همچون محیط زیست , میراث فرهنگی , کوه و کوه نوردی , ادبیات و...در ارتفاع 3250 متری کوه یخچال همدان با نام کتابخانه کوهستان راه اندازی شد و مورد استفاده علاقه مندان کتاب و کتابخانی قرار گرفت
اعضا گروه های کوهنوردی استان همدان , هیات کوهنوردی شهرستان همدان , نمایندگان برنامه صعود قلم و کمیته کوهنوردی انجمن ایران شناسی کهن دژ روز گذشته کتاب های اهدایی به این کتابخانه را به پناهگاه قله یخچال انتقال دادند
ایده اولیه ایجاد این مرکز توسط حسین زندی دبیر کمیته کوهنوردی انجمن ایران شناسی کهن دژ در جریان آخرین برنامه صعود سراسری قلم در ارتفاعات همدان در تاریخ 10 تیر ماه 1390مطرح گردید و مورد استقبال بسیاری از شرکت کنندگان قرار گرفت و در مراحل بعدی نیز با حمایت بسیاری از علاقه مندان از جمله جمعی کثیری از کوهنوردان ادامه پیدا کرد و با تکیه بر حمایتهای مردمی بیش از صدها جلد کتاب برای این منظور توسط بخشهای مختلف اهدا گردید که جالبترین اتفاق در این میان این بود که بسیاری از افراد این کتاب ها را به نام کودکان خود اهدا کردند
در این میان به گفته حسین زندی یکی از مشکلات موجود در راه گسترش این مراکز کمبود کتابهای ارزشمند به ویژه در زمینه مرتبط با محیط زیست و میراث فرهنگی است
لازم به ذکر است که تاسیس کتابخانه کوهستانی در ارتفاع 3250 متری اولین نمونه در کشور و مورد کم نظیری در سطح جهانی است و انجمن ایران شناسی کهن دژ برنامه دارد تا به منظور گسترش هر چه بیشتر فرهنگ کتابخانی در کشور تاسیس چنین کتابخانه هایی را زمینه ها و بخشهای مختلف پی گیری نمایند و علاقه مندان به همکاری در این زمینه میتوانند برای کسب اطلاعات بیشتر به تارنماهای زیر مراجعه فرمایند.
www.kohandezhngo.blogfa.com
www.zandi90.blogsky.com
· مهرگان؛ جشنی برای سپاس از طبیعت
· حسین زندی
·
خصلت صلحجویی ایرانی از گذشتههای دور سبب پدید آمدن آیینها و مراسمی شده است که بهصورت جشن و شادی خودنمایی میکند. اگرچه در طول قرون گذشته این سرزمین مدام مورد هجوم قرار گرفته اما این ویژگی که در نهاد مردمان سرزمین ایران ریشه دوانده و جزیی از زندگی و فرهنگ مردم شده است، گاهی بهصورت جشن ملی و گاهی بهصورت جشن مذهبی و آیینی خود را نشان داده است. به دیگر سخن این جشنها سرمایههای فرهنگی و منابعیاند که اسطورهها، آیینها، رفتارها، جهانبینی و چگونگی زندگی اجتماعی گذشتگان را تا به امروز حفظ کردهاند.
جشن کهن مهرگان یکی از این جشنهاست. سابقه این جشن را تا هزاره سوم پیش از میلاد ذکر کردهاند اما آنچه مسلم است این بود که مهرگان پیش از ظهور زرتشت رواج داشته و همزمان و همراه با مهرپرستی در ایران برگزار میشده است. این جشن نیز مانند دیگر جشنها با گذشت زمان دچار تحول و تغییر شده است. گاه این تغییرات از طریق حکومتها و سیاستهای آنان بوده و گاه با تغییر شیوه زندگی مردمان یا تاثیر ادیان و مذاهب که این جشنها را بهصورت جشن مذهبی پاسداری کردهاند. در منابع متعددی از پیشینه این جشن سخن گفته شده است اما بیشتر منابع مربوط به پیش از اسلام، منابع غربی و یونانی است که به آثار «کتزیاس» و «استرابن» میتوان اشاره کرد.
«... ولی در تلمود اورشلیم که فقط نام سه جشن مادی آمده است اسامی نسبتا واضحتر است. این نامها عبارت است از موتردی، ترسکی، (mutardi ،turyaskai) و مهرنیکی (muharnekei) که به آسانی میتوان تشخیص داد همان نوسرد، تیرکان و مهرگان است و این مطلبی است که چند نفر از دانشمندان (به دولاگارو و کوهرت) آن را بیان و تایید کردهاند...»
دکتر مهرداد بهار میگوید: «از هزاره سوم پ. م در آسیای غربی دو عید رواج داشت؛ عید آفرینش که در اوایل پاییز و عید باززایی که در آغاز بهار برگزار میشده است. این دو عید باستانی حتی تا اواسط هزاره نخست پ.م در آسیای غربی وجود دارد و در واقع قدمت هر دو در این منطقه نشان داده میشود. در ایران نیز نوروز عید بهاری و مهرگان عید پاییزی بوده است اما این به معنی وامگیری از بینالنهرین نیست. من برآنم که فرهنگ بومی وسیعی با وجوه مشترک از رود سند تا دره مدیترانه وجود داشته است.»
مهرداد بهار معتقد است بعدها با پدیدار شدن «مردوک» و یگانه شدن او با دیگر ایزدان این دو عید بهاری و پاییزی به یک جشن تبدیل میشود یعنی جشن نوروز اما حتی اگر این سخن را بپذیریم باید توجه داشته باشیم که مهرگان هنوز، مناطق مختلف ایران و در بین زرتشتیان متداول است اما نه بهصورتی که پیش از زرتشت رواج داشته. پس از تلفیق با نوروز جشنمهرگان متحول شده و جنبه اساطیری آن رنگ و بوی اجتماعی و کشاورزی به خود گرفته است که با مهرگان پیش از زرتشت کاملا متفاوت است. پس از اسلام نیز در منابع مختلف از جشنمهرگان یاد شده است. آثار الباقیه که یکی از معتبرترین منابع در معرفی جشنهاست و از قرون اولیه اسلام بهجا مانده از آن جمله است. شاعران بزرگی مانند فردوسی، رودکی، منوچهری و مسعود سعد نیز آثاری در بزرگداشت مهرگان دارند.
ابوریحان مینویسد: «مهر ماه و روز اول آن هرمزد روز است و روز شانزدهم مهر است که عید بزرگی است و به مهرگان معروف است که خزان دوم باشد و این عید مانند دیگر اعیاد برای عموم مردم است و تفسیر آن دوستی جان است و گویند که مهر، نام آفتاب است و چون در این روز آفتاب برای اهل عالم پیدا شد این است که این روز را مهرگان گویند. نیز گفتهاند در این روز فرشتگان برای یاری فریدون آمدند.»
باز مینویسد: «اما آن دسته ایرانیان که به تاویل قایلاند برای این قبیل مطالب تاویل قایل میشوند و مهرگان را دلیل بر قیامت و آخر عالم میدانند به این دلیل که هرچیزی که دارای نمو باشد در این روز به منتهای نمو خود میرسد و مواد نمو از آن منقطع میشود و حیوان در این روز از تناسل باز میماند چنان که نوروز را. آنچه در مهرگان گفته شد بعکس است و آن را آغاز عالم میدانند و برخی مهرگان را بر نوروز تفضیل دادهاند چنان که پاییز را بر بهار برتری دادهاند.»
این اشارهها نشان از قدمت و اهمیت مهرگان در ایران دارد. در گذشته مهرگان خارج از حوزه فرهنگی ایران برگزار میشد که مورخان غربی بدان اشاره کردهاند و از تاثیر این جشن همان بس که اعراب معرب واژه مهرگان (مهرجان) را معادل واژه جشن قرار دادهاند و برگزاری هر جشنی را مهرجان میگویند.
امروزه این جشن در مهر روز از ماه مهر در بین زرتشتیان برگزار میشود اما در بین باورمندان دیگر ادیان ایرانی این جشن به گونهای دیگر پدیدار شده است. جشن انگور در ارومیه، تاکستان، ملایر و چند شهر دیگر برگزار میشود. همچنین جشن گندم که تقریبا در بیشتر مناطقی که گندم کشت میشود، برگزار میشود. حتی مراسمهای آیینی مانند قالیشویان و جشن انار از یادگارهای مهرگان است.
یکی از نشانهها و ویژگیهای جشنهای ایرانی در کنار شادمانگی، همراه بودن با هدایا، خوراکی و نعمات است. این هدایا بیشتر محصولات کشاورزی است به همین سبب گفته میشود ریشه اغلب این جشنها دهقانی است. سیستم کشاورزی و دامپروری در این آیینها تاثیر بسیار گذاشته است و بالعکس این جشن نیز تاثیراتی بر نحوه زندگی، کشاورزی و کار مردمان داشته است. در پایان فصل برداشت، کشاورزان برای سپاس از برکتی که طبیعت در اختیار آنان قرار داده جشن میگیرند و در مقابل این جشنها را مایه برکت و فراخی نعمت میدانند.
دلیل به وجود آمدن مهرگان را آفرینش، بر تخت نشستن فریدون و پیروزی بر ضحاک، تاجگذاری اردشیر، جشن برداشت و جشن دوستی و پیمان ذکر کردهاند. امروزه نیز میتوان از دیگر خصوصیات این جشن بهره برد و با دلی سرشار از امید و جامهای ارغوانی به دور سفره مهرگانی حلقه زد و با همگرایی به دور از افسردگی، کینه و عداوت پیمان صلح و دوستی بست و دستافشان و پایکوبان نغمه مهرگانی سرود.
http://sharghnewspaper.ir/Page/Paper/90/07/18/13
روزنامه شرق یکشنبه 18 مهر
· کرمانشاه سرزمین چشمههای مقدس
· حسین زندی
·
از آنجا که آب همواره مظهر پاکی بوده است، ایرانیان نیز این عنصر را مقدس و گرامی داشتهاند. بنابر شواهد و باورهای بر جا مانده میتوان گفت اهمیت آب در بین ایرانیان بیشتر از دیگر ملتهای جهان بوده است. در میان عناصر چهارگانه، آب پس از آتش گرامیترین عنصر در اساطیر ایرانی آورده شده است و ایزد ناهید، آناهیتا را به نگهبانی آن برگزیدهاند. دهها جشن، مراسم و آیین مانند جشن آبریزان، مراسم بارانخواهی، پاشیدن آب پشت سر مسافر و... از روزگاران کهن بر جا مانده و هنوز متداول است. این نگرش در مذاهب و باورهای ساکنان ایران نیز تاثیر گذاشته است. در خرده اوستا، نیایش چهارم موسوم است به آب و آن را در کنار چشمهها و جویبارها میخوانند. هردوت مینویسد: «ایرانیان در میان رود بول نمیکنند، در آب روان تف نمیاندازند و در آن دست نمیشویند و متحمل هم نمیشوند که دیگری آن را به کثافاتی آلوده کند» از همینرو است که هنوز در این کشور در دامنههای زاگرس به ویژه استان کرمانشاه چشمههای مقدسی وجود دارد که مردم در کنار آن مراسم میگیرند و حاجات خود را از آن چشمه طلب میکنند. یکی از آن چشمهها «چشمه ریزه یا کانی ریزه» است. نام این چشمه از دو واژه کانی به معنی چشمه و ریزه به معنای ریزش و ریختن است. کانی ریزه در شهرستان جوانرود [استان کرمانشاه] و مسیر جوانرود به ثلاث باباجانی در ارتفاعات کوه ساره ون یا ساره وان (کوه ریزه) قرار دارد. فاصله چشمه ریزه تا شهرستان جوانرود حدود 40کیلومتر است که از میان روستاهای زیبا در دامنه کوههای پوشیده از جنگل بلوط و جادههای پیچدرپیچ میگذرند. نزدیکترین روستاها به این چشمه روستاهای کانی رش و آوارزه از توابع دهستان زمکان است. تقریبا تا فاصله چهارکیلومتری چشمه آسفالت شده و مسافت باقیمانده خاکی است. مردم بومی منطقه معتقدند هرکس بیماری داشته باشد، از جمله سنگ کلیه اگر یک بطری بزرگ از آب چشمه بخورد و پای پیاده به سمت پایین (اولین روستا) برگردد، سنگ کلیهاش دفع شده و بیماریاش درمان میگردد، همچنین باور دارند با خوردن آب این چشمه به مراد خود میرسند. همه ساله کوهنوردان از سراسر ایران برای صعود به کوه ساره وان به این نقطه میآیند. - اما در طول مسیر در کنار طبیعت زیبای منطقه تصاویر آزاردهندهای به چشم میخورد که نشان از خودخواهی انسان دارد. افزون بر زبالهها، بطریها و کیسههایی که در کنار جادهها ریخته شده است، تماشای بقایای آتشسوزی جنگلها و تخریبهای معادن تازهتاسیس شن و ماسه دیدن تابلو نقاشی نفیسی را تداعی میکند که با آتش سیگار سوزانده باشند یا با شی برندهای آن را خط خطی کرده باشند.
- در سالهای اخیر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری محدوده چشمه ریزه را به عنوان سایت گردشگری در اختیار گرفته و مانند اغلب جاذبههای گردشگری یک کیوسک نگهبانی، سرویس بهداشتی و چند سکو برای استراحت گردشگران احداث کرده است. تنها جاذبهای که پس از ورود به این مرکز گردشگری به چشم میخورد زباله است و جای زخم بیل مکانیکی و یک دستشویی کثیف که دل هر بینندهای را میآزارد.
- بنابر گفته نگهبانی مرکز، روزانه به طور متوسط بین 300 تا 400اتومبیل وارد محوطه کانی ریزه میشود هزینه ورودی هر اتومبیل هزار تومان است یعنی پیمانکاری که این محوطه را از سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اجاره کرده در ماه حدود 10میلیون تومان درآمد دارد اما آیا سازمان نمیتواند در قرارداد خود از پیمانکار درخواست کند حداقل خدمات لازم، یعنی جمعآوری زبالهها و نظافت سرویس بهداشتی را در نظر بگیرد و بر این امر مهم نظارت کند متاسفانه در هیچ یک از مراکز گردشگری امکانات و خدمات ارایه شده با هزینه دریافتی از گردشگر همخوانی ندارد به ویژه اماکنی که اداره آن به عهده پیمانکار و بخش خصوصی است و مهمترین مساله که حقوق گردشگر است، نادیده گرفته میشود و به نظر میرسد احترام به گردشگر در کشور ما پدیده بیمعنایی است.
http://sharghnewspaper.ir/Page/Paper/90/07/17/13
این یاداشت به تاریخ 17 مهردر روزنامه شرق منتشر شد
اطلاق پایتختی فرهنگی به شهرها جنبه تبلیغاتی دارد
نظری به شهر لالجین«پایتخت سفال ایران»
حسین زندی
مدتی است برخی شهرهای کشور را تنها به سبب دارا بودن پیشینه تاریخی در شمار پایتختهای فرهنگی می آورند بدون درنظر گرفتن فاکتورها ومولفههای دیگر که بایسته چنین شهرهایست. ودرصورت برخورداری شهر از ظرفیتهای لازم برای این نامگذاری به حال خود رها می شود وبه نظر می رسد مهمترین دلمشغولی مسولین این است که فکر میکنند همه مسایل با یک اسم حل خواهد شد.
پایتخت ها، بویژه پایتختهای فرهنگی با نشانهها واجزاء مرتبط وهمسو مانند دانشگاه، تئاتر،سینما، تالار شهر،پارک،فرهنگسرا،موزه،ورزشگاه و....شناخته می شوند اما در شهرهای مورد اشاره چنین مظاهری یا غایبند ویا کمتر دیده میشوند.ایجاد این مراکز شهروندان را آماده پذیرش تغییرات وبرنامه های جدید پیش رو خواهد کرد.
وقتی عنوان پایتخت فرهنگی به یک شهر اطلاق می شود باید به نقش ،کارکرد ومفهوم پایتخت توجه شود
لوییزممفورد معتقد است: «اساسی ترین نقش شهر[فرهنگی]جدا از درام روزانه عبارت است از وسعت
بخشیدن به میراث فرهنگی و انتقال آن» به همین دلیل پیش تر باید زیر ساخت های اجتماعی و فرهنگی آن شهر تغییر کند و ظرفیت های فرهنگی آن تقویت شود تا با نام مورد نظر همخوانی داشته باشد و زمینه پذیرش چنین نام گذاری را دارا باشد و مهمتر از همه اینکه پس از نامگذاری حمایت ها و پشتیبانیهای بیشتری صورت پذیرد این در حالیست که نامگذاریها تا ثیر ملموسی در زندگی و کار شهروندان نداشته و بیشتر در حد مکاتبات اداری باقی میماند ، به طور مثال در سالهای اخیر عنوان پایتخت تاریخ و تمدن را ضمیمهی نام همدان کرده اند اما حتی یک پژوهشکده تاریخ در این شهر تاسیس نشده و هیچ منبع علمی و دانشگاهی دراین زمینه تولید نشده است تا بدان استناد کرد نه تنها در معماری و طراحی شهری تغییری حاصل نشده بلکه درنامگذاری میدانها خیابانها هم تغییری نمی بینیم و این عنوان بلند بالا در چند بنر و تابلو تبلیغاتی در ورودیهای شهر خلاصه شده است .لالجین نیز چنین وضعیتی دارد. زمانی که این عنوان به نام لالجین افزوده شد انتظار میرفت امکانات و ابزار لازم نیز در نظر گرفته شود ، برنامه ریزی شهری تغییر کند و حتی نخبگان ایرانی خارج کشور در زمینه سفال جذب شوند، انجمن های صنفی و هنری و نهاد های مدنی مرتبط مختلفی پدید آید تا شهروندان در تصمیم سازیها وتصمیم گیریها نقش داشته باشند چراکه هر گاه مساله مشارکت های مردمی در میان بوده و مردم با منافع دراز مدت خود آشنا شدهاند رشد و پیشرفت سرعت بیشتری داشته است .مسایلی مانند آموزش ، برگزاری جشنوارههای سفال و سرامیک ، همکاری در ایجاد مراکز تحقیقاتی و پژوهشی در کنار نهادهای دولتی و مسایل متعدد دیگر میتوانست لالجین را از وضعیت نگران کنندهی فعلی نجات دهد. تا کنون نه دوسالانهی سفال در ایران برگزار شده است وبه زودی دوسالانه بعدی در یک از شهرهای کشور بر گزار می شود پرسش این است جایگاه لالجین به عنوان پایتخت سفال ایران در این دوسالانهها کجاست ؟ به طور کلی در سالهای اخیر کدام فستیوال ، جشنواره و بینال در این پایتخت برگزار شده است.؟ و هنر مندان و سفالگران لالجینی چه جایگاه و مقامی به دست آورده اند؟ و چه اتفاقی افتاده که فروشندگان لالجینی ترجیح میدهند سفال چینی بفروشند؟
اگر از ظرفیتهای لالجین به درستی و با کارشناسی و مدیریت صحیح استفاده شود جایگاه واقعیاش را به عنوان پایتخت سفال و سرامیک ایران باز می یابد دانشگاه سفال لالجین از جمله مراکز آموزشی در کشور است که از دهه پنجاه با ابزار تولید پیشرفته متاسفانه کمتر مورد توجه واقع شده تا جایی که در سالهای اخیر پذیرش دانشجو در رشته سفال سرامیک کمتر از برخی رشتههای غیر مرتبط مانند معماری و... بوده است می تواند با توجه به امکا نات و موقعیت ممتاز و ابزار و وسایلی که در اختیار دارد نقش پررنگتری در آموزش داشته باشد به طور کلی ایجاد مراکز اموزشی و پژوهشی و همچنین توانمندیهای شهروندان را نباید نادیده گرفت. همانطور که اشاره شد یکی از کمبودها و ضعفهای این شهرها نبود مراکز پژوهشی و تحقیقاتی است پایتخت های فرهنگی در ایران عمدتا فاقد چنین مراکزی هستند در لالجین هم با تاسیس مرکز سفال شناسی و لالجین شناسی می توان به تولید آثاری در زمینه های شیوهی س سفالگری ،نوع رنگ و لعاب, روشهای بسته بندی، تاریخ و فرهنگ مردمان این شهر به عنوان بزرگترین مرکز سفال کشور در دسترس علاقمندان قرار داد.
این شهر به لحاظ زمینه مثبت و ظرفیت هایی که دارد در صورت برطرف کردن نقاط ضعف موجود مانند مشکلات بسته بندی ، تبلیغات،آموزش ، پژوهش ، مدیریت پسماندها، تقاضای جهانی، نوآوری، جذب سرمایه و...با بازنگری در نحوه مدیریت شهری و حمایتهای صحیح دولتی و مشارکت مردمی می تواند به یکی از مناطق گردشگری و تجاری کشور تبدیل شود.
این نوشتار به تاریخ سه شنبه چهارم مرداد ماه 1390 در شماره ی 1566 روزنامه ی روزگار منتشر گردیده است