http://www.hamshahrionline.ir/(S(bhyusyrjhu0kae553r4wmi45))/details/263640/Lifeskills/jobs
چگونه بر صخره جنگل بکاریم
حسین زندی:کارشناس
افراد بسیاری برای کسب درآمد و تجمیع سرمایه اقدام به ایجاد شغل یا سرمایهگذاری در پروژههای کوچک و بزرگ میکنند،کسانی که هم به منافع و سود شخصی خود میاندیشند و هم به منافع ملی متعهد هستند. مهدی احیایی، یکی از این افراد است. او روایتگر نسلی است که میتوان آنان را کارآفرینان خود ساخته دانست؛ کسانی که چرخ صنعت ایران قطعا مدیون آنهاست.
احیایی بیش از 40سال پیش عهد و پیمانی با زمین بسته که هنوز به آن پایبند است. هرکسی وارد مزرعه 220هکتاری او شود به تعهد او پی خواهد برد اما ناظر بیرونی هرگز متوجه نخواهد شد چه روزهایی برای ساختن این بهشت از سر گذرانده است. او میتوانست مانند بسیاری از صاحبان سرمایه به جای دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، مهاجرت کند، یا مانند بسیاری از کسانی که راه ساده سودآوری را در بساز و بفروشی میبینند دل به سوداگری بسپارد اما نهتنها مهاجرت نکرد بلکه فرزندانش نیز پس از پایان تحصیل در خارج به ایران بازگشتند و در کنار او بهکار مشغول شدند. این نوع کارآفرینی براساس یک چارچوب و یک باور شکل گرفته است؛ چارچوبی که تولید ملی و اشتغال را درنظر میگیرد. ارزشهایی مهمتر از پول نیز مدنظر قرار میگیرد و در این راه عشق به ایران به او نیرو میدهد تا بیابانی را به مزرعه سبز تبدیل کند، برای دهها خانواده ایجاد شغل و کشوری به او افتخار کند. همین تفاوت نگرش، احیایی را از دیگر کشاورزان متمایز میکند.
حفر چاههای عمیق در منطقه قهاوند همدان موجب اعتراض طرفداران محیطزیست شده است بهویژه چاههای نیروگاه همدان آسیب زیادی به کشاورزی منطقه وارد کرده است. مزرعه احیایی هم قربانی این بحران بوده و از آسیبهای آن در امان نمانده است. اگرچه در این مزرعه آبیاری به شیوه نیمه سنتی انجام میشود اما احیایی اخیرا به موضوع مدیریت آب پی برده است و با جمعآوری آبهای سطحی و استفاده از فناوری نوین تلاش میکند این مجموعه را حفظ کند.
احیایی بیش از 10هکتار از اطراف مزرعه را حصار کشی کرده است تا گونههای در خطر جانوران را تکثیر و رهاسازی کند و در حال مطالعه روی 50گونه جانوری است تا حیواناتی که با اقلیم منطقه سازگاری دارد را انتخاب کند. گونههای گیاهی درمعرض خطر را نیز فراموش نکرده است و گوشهای از مزرعه را به تکثیر گیاه کنگر اختصاص داده است و امیدوار است با تکثیر آن مردم آسیب کمتری به طبیعت وارد کنند. مواردی مانند استفاده از کودهای ارگانیک و توجه بهگونههای در معرض خطر نابودی و بهرهگیری از دانش بومی از اقدامهای اوست.
این مزرعه فرصتی برای استان همدان است، بیشتر بازدیدها، کاربینی و برنامههای آموزشی دانشجویان دانشکده کشاورزی در این مزرعه برگزار میشود. این مزرعه چند سالی است میزبان بخشی از برنامههای جشنواره زمستانی همدان است. موفقترین پروژه طرح طوبی که با تسهیلات دولتی و زمینهای منابع طبیعی ایجاد شد، باغ بزرگ بادام این مزرعه است که روی صخره کاشته شده است، درحالیکه بیشتر کسانی که دنبال این طرح بودند پس از اخذ تسهیلات آن را رها کردند و درختانش را خشکاندند.
آنچه میتوانست محصول آزمایشگاهها و پژوهشگاهها باشد، اینجاحاصل تجربه افرادی مانند مهدی احیایی است که اتفاقا تحصیلات کشاورزی ندارد و با نظم، پشتکار و اندیشه این تجربهها را عملی میکند. این کارآفرینان میتوانند الگویی برای نسل جدید باشند تا آب رفته را به جوی بازگردانند.
«مزرعه احیایی» در زمینی 220هکتاری واقعشده و خانواده آقای احیایی با کمک یکدیگر آن را میچرخانند. مدیریت خانوادگی بر این مزرعه باعث شده تا تلاش اعضا برای بهثمر رساندن آرزوهای خانم و آقای احیایی، بیش از پیش باشد. این مزرعه سالهاست محل درآمد خانوادههای زیادی شده است؛ خانوادههایی که هنوز کار در مزرعه را به زندگی در شهر ترجیح میدهند و حاضر نیستند این بهشت زمینی را ترک کنند.
یک گل؛ طلیعه بهار
مهدی احیایی متولد کرمانشاه و فارغالتحصیل رشته تربیتبدنی از دانشگاه تهران در سال 1341 است. احیایی چند سال دبیر ورزش دبیرستان شاهدخت در تهران بود اما یک روز احساس کرد که باید از تهران دل بکند. شاید این قسمت همدانیها بود که وی و همسرش که او نیز دبیر ورزش بود این شهر را برای ادامه زندگی انتخاب کردند. سال 1358 از آموزش و پرورش استعفا دادند و به مزرعهای پناه بردند که سال 50 در روستای «قرخلر» شهرستان قهاوند خریده بودند و بهدنبال تحقق آرزوهای بزرگی در آن بودند.
مهدی احیایی در اینباره میگوید: «فروردین سال 1350 این مزرعه 220هکتاری را خریدم. آن موقع این مزرعه یک بیابان خشک و خالی بود که هیچکس زیر بار خرید آن نمیرفت. یادم هست آنموقع همسرم پرسید: قصد داری اینجا چهکار کنی؟ گفتم: اگر کمکم کنی با هم اینجا را به گلستان تبدیل میکنیم. حالا 42سال از آن روزها میگذرد و ماتمام وقتمان را در این مزرعه میگذرانیم.»
مزرعهای بینظیر که آنقدر جذابیت داشت که فرزندان احیایی را پس از تحصیل در خارج به کشور باز گرداند. احیایی در اینباره میگوید: «بچههایم همه در خارج از کشور درس خواندند اما در نهایت همه جز یکی به مزرعه برگشتند و اکنون هر کدام مدیریت بخشی از آن را بر عهده دارند. گلخانه توتفرنگی را به دخترم مریم سپردم، مدیریت استخر پرورش ماهی و گوسفندداری را «مروار» دختر دیگرم برعهده گرفت. گاوداری را هم همسرم اداره میکند که 10ساعت در روز برای آن وقت میگذارد. البته او علاقه عجیبی به همه مزرعه که به نوعی حاصل چندین سال زندگی مشترک ماست، دارد.»
احیایی درحالیکه توتفرنگیهای قرمز را با دست از شاخه جدا میکند، میگوید: «اول یک چاه دستی کندیم و در یکی از زمینها یونجه کاشتیم وسپس چاههای بعدی را حفر کردیم. شبها روی تریلی میخوابیدم و روزها زیر سایه تریلی کار میکردم تا بالاخره یک اتاقک داخل مزرعه ساختم و با همسرم برای زندگی به اینجا آمدیم.»
ساختمانی از خشتخام
در مزرعه احیایی همه محصولی پرورش داده میشود؛ از باغ انگور و بادام و گلخانه توتفرنگی گرفته تا استخر پرورش ماهی قزلآلا و گوسفندداری و گاوداری و پرورش شترمرغ؛ از زمینهای کاشت خیار و باغ گلسرخ تا انبارهای سیبزمینی که چندین متر زیرزمین حفر شدهاند اما یکی از زیباترین بخشهای مزرعه، ساختمانی است که سال 1353 احیایی آن را ساخت و پس از سالها هنوز همان بافت را حفظ کرده است؛ «این ساختمان فقط از خشتخام ساخته شده است چون خشتخام، همه زندگی ما ایرانیهاست. سرما و گرما از آن عبور نمیکند. حتی سقف اینجا تیرچوبی است چون اینجا مزرعه است و باید فرقی بین آن و هتلها و رستورانها وجود داشته باشد. به همین دلیل بود که هرکس آمد و پیشنهاد کوبیدن و تغییر شکل ساختمان را داد، گفتم حتی یک میخ از این ساختمان کنده نخواهد شد.» در و دیوار این ساختمان خشتی پر از لوحهایی است که به پاس این همه سال تلاش بیوقفه به احیایی اهدا شده است. در کنار این لوحها عکسهای یادگاری از شخصیتهای بزرگ سیاسی که مهمان این مزرعه شدهاند نیز به چشم میخورد.
گلخانه توتفرنگی
گلخانه توتفرنگی را «مریم احیایی» مدیریت میکند؛ گلخانهای که چند سال است محصولاتش را به سراسر ایران صادر میکند. در این گلخانه از نوعی آبیاری صنعتی استفاده شده است که در آن آب بهصورت مستقیم به ریشه بوتههای توتفرنگی وارد میشود و بهدلیل همین نوع آبیاری، مصرف آب خیلی کمتر و بهینه شده است. در قسمت دیگری از گلخانه، گلدانها در ارتفاعی بالا قرار گرفتهاند و از زمین فاصله دارند. احیایی علتش را اینطور توضیح میدهد؛ «ما عادت داریم در کشاورزی چه در مرحله کاشت و چه در مرحله برداشت خم شویم و کار کنیم. این شیوه کار عوارض زیادی برای جسم در پی دارد. به همین دلیل ارتفاع گلدانهای گلخانه را بالا آوردم تا کارگران آسیب نبینند و با زحمت کمتری کار کنند. طبیعی است که در این صورت بازدهی بیشتری هم خواهند داشت».
باغ بادام روی صخره
نه فقط همهچیز این باغ، بلکه همه مزرعه از رویش یک درخت بادامکوهی شروع شد؛ روزی که احیایی متوجه رشد این درخت روی صخره سنگی داخل مزرعه شد با خودش گفت: اگر درخت بادام کوهی میتواند بهصورت خودرو بر صخره رشد کند پس انسان هم میتواند با تکیه بر اراده خود هر کاری را انجام دهد. اینجاست که احیایی تصمیم گرفت سنگهای این صخره را بکند و روی آنها درخت بادام بکارد؛ «یادم هست 42سال پیش وقتی این تصمیم را با همسرم در میان گذاشتم به او گفتم: اینجا را به جنگل تبدیل میکنم که او گفت: مطمئنی حالت خوب است؟ مگر چنین چیزی امکان دارد؟ اما من ثابت کردم که امکان دارد و حالا این باغ بادام بهترین مصداق «طرح طوبی» است؛ باغی که 50گونه جانوری در آن زندگی میکنند. بعد از آن، اطراف مزرعه را با درختان سنجد حصارکشی کردم تا مرز آن با زمینهای دیگر تعیین شود چون هر دیواری، حتی دیوار چین فرو میریزد مگر دیواری که با درخت ساخته شده باشد. اینگونه دیوار باغ هم درخت شد و درختان سنجد شدند حصار و محافظ درختهای بادام.» احیایی ادامه میدهد: این باغ باید همیشه پول در بیاورد تا بتواند باقی بماند. تا وقتی بادامها نارس هستند چاغاله بادام، بعد مغز بادام و دست آخر خود بادام را برداشت میکنیم. محل آبیاری آن هم از آبی است که حاصل ذوبشدن برف تپههای اطراف است. سیستمی طراحی کردهام تا بتوانم از این آب برای آبیاری مزرعه استفاده کنم.
100هکتار کنگر
در بخش دیگری از مزرعه تعدادی کنگر رشد کردهاند. احیایی با اشاره به کنگرها میگوید: میخواهم نسل کنگر را نگه دارم تا برای آیندگان حفظ شود. برای این منظور تصمیم گرفتهام تا کشت آنها را شروع کنم. بذر این گیاه را تا 100هکتار خواهم کاشت تا باقی بماند؛ کاری که هیچکس تاکنون نکرده است.
کشاورز بلند همت لحظاتی بالای تپه بادام میایستد و با نگاهی به حاصل 42سال تلاش میگوید: «من اینجا را برای دلم ساختهام، برای مملکتم و مردمام. من این مملکت را دوست دارم و هدفم تولید و ایجاد اشتغال است. اگر بتوانیم به نحو احسن یک کار را به ثمر برسانیم و ثمره آن را به همه برسانیم موفق شدهایم این هدف از خلقت را عملی کنیم. ما مدیون این کشور هستیم و باید برایش تلاش کنیم.»
انبارهای بکر سیبزمینی
انبارهای سیبزمینی در عمق 10متری زمین کنده شدهاند. سیبزمینیهای تولیدشده در این محیط میتوانند تا یک سال نگهداری شوند. این فکر بکر متعلق به ذهن خلاق احیایی است که روشهای گذشتگان را به خوبی در عصر جدید بهکار گرفته است، چرا که نمیخواسته نگهداری از سیبزمینیها نیاز به انرژی زیادی داشته باشد و به محیطزیست آسیب بزند. در کنار انبار سیبزمینی ساختمان نیمهکارهای هم دیده میشود که روزگاری قرار بود به کارخانه چیپس تبدیل شود اما حمایت نکردن مسئولان کار را متوقف کرده است. احیایی در کنار این انبارها 60واحد مسکونی کوچک هم ساخته است. روزگاری کارگران مزرعه با خانواده خود آنجا زندگی میکردند. مردان در مزرعه کار میکردند و زنان هم به قالیبافی مشغول بودند. آنها میبافتند و احیایی محصولاتشان را میفروخت اما وقتی طرح پرداخت نقدی یارانهها اجرا شد بسیاری از کارگران به طمع گرفتن یارانه به شهر رفتند و این خانهها تقریبا خالی از سکنه شد و اکنون فقط چند خانواده در این واحدها زندگی میکنند.
اول باغ، بعد ماموریت
دیدن مزرعه و باغ بادام احیایی از ارتفاع زیاد لطفی دیگر دارد. این را خلبانان پایگاه نوژه همدان میگویند. آنها با اشتیاق فراوان از زیبایی سیمای این مزرعه در ارتفاع چند کیلومتری از زمین میگویند. باغ آنقدر زیباست که خلبانان پایگاه نوژه میگویند هر وقت از زمین بلند میشویم اول بر فراز این مزرعه دور میزنیم، سیر نگاه میکنیم و لذت میبریم، بعد به راهمان ادامه میدهیم. یکی از آنها میگفت: کاش همه ایران مثل مزرعه احیایی بود!
دختر احیایی نیستم اگر...
اتکا به خویش از ویژگیهای بارز خانواده احیایی است؛ چیزی که از پدر به دختران هم رسیده است. آقای احیایی نقل میکند که دخترش در هلند درس میخوانده؛ نوجوان بوده و مغرور. یک روز دوچرخهاش خراب میشود و نیاز به تعمیرکار پیدا میکند. تعمیرکار برای رفع مشکل دوچرخه 12یورو طلب میکند. او در دل خود میگوید: دختر احیایی نیستم اگر خودم دوچرخهام را تعمیر نکنم! همان روز با یک یورو دوچرخه را تعمیر میکند.
مزرعه زندگی
سالها پیش استاندار وقت همدان همراه با خانوادهاش مهمان این مزرعه شد. زمان بازگشت، احیایی از او خواست چند خطی را به یادگار بنویسد. وی چنین نوشت: «این مزرعه، مزرعه زندگی است. مزرعه شرافت است. مزرعه عزت و سربلندی ایران اسلامی است. نمادی از خواستن است، نمادی از توانستن است. نمادی از شایستگی ایرانی است. ما میتوانیم... این را باید به فرزندان این مرز و بوم بیاموزیم و برای نسلهای آتی به ودیعه بسپاریم. این را همه میدانیم که راز توانایی این ملت در تلاش است و توکل. با این دو میتوانیم دنیای دیگری بسازیم. حاصل 35سال تلاش یک زندگی مشترک الهی در این مزرعه هدیهای است. 35سال تقابل با طبیعت خشن، کوه و صحرا و سربلند بیرونآمدن از این تقابل را باید به فرزندان این ملت یاد داد که ایستادگی، راز زندگی است. سربلندی این مرز و بوم و روح زندگی که در آن جاری است تبلور اعتماد به خدای متعال است و البته باید تنها به خدا اعتماد کنیم. برای این خانواده بزرگ آرزوی توفیق روزافزون از خداوند متعال دارم».